آفتاب: این ستاره سینما در یکی از گفت و گوهایش با ساناز صفایی اعتراف می کند مهم ترین دغدغه او همیشه در زندگی ترس از پیری بوده. او در این باره می گوید:«کهنه نشدن. من از پیر شدن می ترسم. از ذهن پیر می ترسم. از جسم پیر می ترسم.»
و ادامه می دهد: «متولد سال 62 هستم. اما این مربوط به این سن من نیست. من 18 سالگی هم که گواهینامه گرفتم و فکر کردم که دیگر خیلی بزرگ شدم سریع این فکر از ذهنم عبور کرد که یعنی دارم پیر می شوم و هر روز که جلو می روم بیشتر، بیشتر از این فرسودگی و کهنه شدن می ترسم.»
اما او که مجرد است درباره ترس از اینکه پا به سن بگذارد و همچنان مجرد بماند و فرزندی نداشته باشد، نظرات جالب و شنیدنی دارد: «ببین این حرفی که الان می خواهم بگویم خیلی حرف رادیکالی است شاید خیلی ها با من مخالف باشند و البته خیلی مسئله شخصی است ولی تصورم این است که با ازدواج و بچه دار شدن و با هر چیزی که از این دست به من اضافه می شود انگار که من یک مرحله عقب می روم و این حس کهنگی به من دست خواهد داد که حالا دیگر الان تمام شدم و بچه ام از من مهم تر است. الان خودت نباید غذا بخوری و اول باید بچه ات را سیر کنی. الان جیب خودت ممکن است خالی باشد اما جیب بچه ات باید پر باشد. خودت نباید فلان کار را کنی که شوهرت بتواند فلان کار را کند. الان مجبوری کار نکنی چون بچه کوچک داری و... . راستش را بخواهید من یک ذره خودخواهم. نه، خیلی خودخواهم. این خیلی خودخواه بودن و ترس از کهنه شدن باعث می شود که محتاط باشم. همیشه دوست دارم جوان باشم و تازه باشم و همه چیز تازه باشد. این خیلی خطرناک است چون من فکر می کنم اگر یک روزی کهنه شوم و به این باور برسم که کهنه شدم دچار افسردگی خیلی حادی می شوم که حتی ممکن است خودکشی کنم. همه آرزوی زندگی ام هم همین است که خداوند این تازگی را از من نگیرد.»
به گزارش نامهنیوز، بازیگر سریال «شاهگوش» در ادامه در پاسخ اینکه آیا می خواهد مراحل ازدواج و بچه دار شدن و تشکیل خانواده را بگذارد برای بعدتر، جواب می دهد: «نه اینکه بعدتر، اصلا هیچ وقت به آن فکر هم نمی کنم، هرگز. عشق مادر و فرزندی و عشق به خانواده، عشقی طبیعی و در نهاد بشر است ولی چیزی که من می گویم یک ذره متفاوت است. نمی دانم شاید من یک ذره خودشیفتگی بازیگری دارم و این چیزی است که به نظرم همه بازیگران دارند و اگر نداشته باشند اصلا نمی توانند بازیگر شوند. آن خودشیفتگی هم این است که من خودم را از هر چیزی در جهان بیشتر دوست دارم و فکر می کنم حتی اگر روزی بچه دار شوم باز هم خودم را بیشتر از او دوست خواهم داشت. آنقدر خودم را دوست دارم که حاضر نمی شوم این همه سختی به خودم بدهم که عشق دیگری را تجربه کنم. آن عشق را خودم به خودم دارم.»
نظرات کاربران
ارسال نظر
نظرات بینندگان
اخبار روز
خبرنامه
خدا به داد آنجلینا جولی برسه, ببین اون دیگه چی میکشه !!!
حضرت قریب بمضمون فرمودند رها کنید این دنیای بی وفایی را که بدنهای شما را کهنه می کند با اینکه شما نو کردن آنرا دوست دارید.
یعنی شما هر سال دوست دارید دنیاتون را تازه تر کنید ماشین نو لباس نو و ... ولی دنیا اینقدر بیوفاست که با بی رحمی بدنهای شما را هرسال کهنه تر می کند، به آینه نگاهی بیندازید.
ضمنا منظور مولا از رها کردن این نیست که کار نکن ... بیشتر منظور تعلقات دنیایی و آرزوهایی بلند است که انسان را از یاد خدا غافل میکند.
دنیا همیشه آنطور که فکر می کنی نمیگذره ، مگر با علم و منطق حرف زده باشی البته این بنده خدا با این طرز تفکرش مشخص هنوز بچه است.
جای تاسف داره الگوی سینما هم است
بیچاره اسم گلشیفته بد در رفته "خودشیفته" که اینه!!!!
اینکه شما خودتون رو دوست دارید و دوست دارید همواره تازه و زیبا و جوان باشید خیلی خوبه ولی فک نمی کنم این مسأله با ازدواج و بچه دار شدن منافاتی داشته باشه چرا که ازدواج و بچه دار شدن هم یه جور خودخواهیه ضمن اینکه بچه های آدما تجلی زیبایی و جوانی از دست رفته شون هستن یعنی تو با تماشای زیبایی فرزندانت می تونی زیبایی و جوانی خودت رو ببینی. شاد باشی.
مشتبا
با سپاس از خانم صفایی بابت این مصاحبه، تمنا میکنم یه دکتر اعصاب و روان کاردرست برای این خانوم پیدا کنین خدایی بی ریا میگم شاید بتونه بهش کمک کنه چون مطمئن باشید که در سالهای آینده با بالا رفتن سن طبیعی ایشان مشکل پیدا خواهند کردبر اساس اظهارات خود ایشان. بهر حال امیدوارم خداوند به کمک پزشکان گرامی و شرافتمند ایشان را نجات یا شفا دهد
سپاسگزارم
یعنی شوهری که با این طرز فکر کنار بیاد
خوب معلومه این چرندیات که از زبانش سرازیر میشود حاصل تفکرات چرند است
حیف کلمه چرند جهت صفت موهومات ایشان
جالب است بدونید که اکثریت به اتفاق بازیگران دجار تعارضات شخصیتی هستند این رو میشه دقیقا و واضح تو زندگیشان دید
دمت گرم
متولد 56 هستم کافیه بهم بگه بله خودم تا عمر دارم نوکریش رو میکنم
مجرد هستم
شغلم 10 ساله در بازار سرمایه و آتی
فعالیت دارم تازه تو این چند ماه که همه زیان کردند بنده سود کردم از بورس
بعد نگید چرا نگفتی؟
موفق باشید
ایشون دوست نداره پیر شده خدا هم حرف بندگانش را میشنود
وبزودی زود تو جوانی جونش را میگیره تا دیگه پیر نشه
هان!!!
اگه پدر مادرش میخواستن اینجوری فکر کنن چی میشد؟
ازدواج ادمو پیر میکنه . حق زندگی و ازادی رو ازت میگیره
فردا که کار از کار گذشت نگی که کسی به فکر ما پیش کسوتا نیست و یادی از ما نمیکنند و .....
منم دلم نمیخواد بمیرم پس نمیمیرم!
بالاخره این خانوم هر چی باشه یک بازیگره و مخاطب خاص خودشو داره که از قضا ممکنه از ایشون حرف شنوی هم داشته باشه پس بیخودی نظرات شخصیه یک آدم خام رو که چیزی از انسانیتو روانشناسی و مهر مادری نداره و نمیدونه اینطور نشر ندهید. عوارض سویی بر جامعه میگذارد.
"ای زن" سروده ای از سیمین بهبهانی
روحش شاد
ای زن ، چه دلفریب و چه زیبایی
گویی گل شکفته ی دنیایی
گل گفتمت ، ز گفته خجل ماندم
گل را کجاست چون تو دلارایی ؟
گل چون تو کی ، به لطف ، سخن گوید ؟
تنها تویی که نوگل گویایی
گر نوبهار ، غنچه و گل زاید
ای زن ، تو نوبهار همی زایی
چون روی نغز طفل تو ، ایا کس
کی دیده نو بهار تماشایی؟
ای مادر خجسته ی فرخ پی
در جمع کودکان به چه مانایی؟
آن ماه سیمگون دل افروزی
کاندر میان عقد ثریایی
آن شمع شعله بر سر خود سوزی
بزمی به نور خویش بیارایی
از جسم و جان و راحت خود کاهی
تا بر کسان نشاط بیفزایی
تا جان کودکان تو آساید
خود لحظه یی ز رنج نیاسایی
گفتم ز لطف و مرحمتت اما
آراسته به لطف نه تنهایی
در عین مهر ، مظهر پیکاری
شمشیری و نهفته به دیبایی
از خصم کینه توز ، نیندیشی
و ز تیغ سینه سوز ،نپروایی
از کینه و ستیزه ی پی گیرت
دشمن ، شکسته جام شکیبایی
بر دوستان خود ، سر و جان بخشی
بر دشمنان ، گناه نبخشایی
چون چنگ نغمه ساز ، فرو خواندی
در گوش مرد ، نغمه ی همتایی
گفتی که : جفت و یار تو ام ، اما
نی بهر عاشقی و نه شیدایی
ما هر دو ایم رهرو یک مقصد
بگذر ز خود پرستی و خودرایی
دستم بگیر، از سر همراهی
جورم بکش ، به خاطر همپایی
زینت فزای مجمع تو ، امروز
هر سو ، زنی است شهره به دانایی
دارد طبیب راد خردمندت
تقوای مرمی ،دم عیسایی
چونان سخن سرای هنرمندت
طوطی ندیده کس به شکرخایی
استادتو ، به داتش همچون آب
ره جسته در ضمایر خارایی
بشکسته اند نغمه سرایانت
بازار بلبلان ز خوش آوایی
امروز ، سر بلندی و از امروز
صد ره فزون به موسم فردایی
این سان که در جبین تو می بینم
کرسی نشین خانه ی شورایی
بر سرنوشت خویش خداوندی
در کار خویش ، آگه و دانایی
ای زن ! به اتفاق ، کنون می کوش
کز تنگنای جهل برون ایی
بند نفاق پای تو می بندد
این بند رابکوش که بگشایی
ننگ است در صف تو جدایی ، هان
نام نکو ،به ننگ ، نیالایی
تا خود ز خواهشم چه بیندیشی
تا خود به پاسخم چه بفرمایی
نترس عزیزم
20 سال دیگه همدیگرو میبینیم !
20 سال دیگه حرفای امروزتو بخونی میگی غلط کردم عجب اشتباهی کردم.