حجتالاسلام والمسلمین «سید محمد خاتمی»، رئیس بنیاد باران با تأکید بر اینکه «تحجر در جوامع دینی دارای خطر بیشتری از بیدینی است» بیان کرد: تحجر جهل مرکب است و تحجر در حوزه دینی رذالتی است که جامه فضیلت پوشیده است. تحجر، دین را تبدیل به پوستین وارونهای میکند که به تعبیر امیرالمؤمنین به جای آنکه بدن را گرم کند، میترساند و امروز نمونههای آن را در جامعه میبینیم.
به گزارش جمارانبه نقل از روابط عمومی دفتر سید محمد خاتمی، رئیس جمهور اسبق کشورمان که در آستانه شروع سال تحصیلی جدید و در دیدارجمعی از معلمان و مربیان و اصحاب آموزش و پرورش و معلمان مدرسه «گفتوگو» سخن میگفت، در آغاز کلام بر همه معلمان و عزیزانی که در جهت رشد و ارتقای جان آدمی تلاش میکنند درود فرستاد و پیامبر اسلام را در رأس مربیان و معلمانی خواند که برای آموزش و تربیت انسان برانگیخته شده بود.
سیدمحمد خاتمیبا آرزوی اینکه مشکلات همه معلمان و مربیان که دچار تنگنا شدهاند رفع شود، به تشریح چگونگی رشد انسان پرداخت و با بیان اینکه «رشد، یک اصطلاح و عنوان قرآنی و دینی است»، خاطرنشان کرد: امروز در باب توسعه زیاد صحبت میشود؛ اما آیا رشد همان توسعه است؟ توسعه توجه به وجهه اجتماعی زندگی بشر دارد در حالی که رشد مفهومی گستردهتر است و از جمله به شأن فردی حیات نظر دارد و نیز زندگی را گستردهتر از زندگی دنیا میداند.
رئیس بنیاد باران با اشاره به آیه قرآنی «قد تبین الرشد من الغی» به روشن بودن و آشکار بودن رشد از نگاه قرآنی اشاره کرد و گفت: خداوند نمیگوید، خداوند و پیامبر او رشد را برای شما تبیین میکنند؛ بلکه تأکید دارد که رشد امری آشکار و روشن است.
خاتمی با بیان اینکه «تَبَیُّن» صیغه لازم است نه متعدی و رشد خود فاعل است، گفت: تبین یعنی آشکارگی و روشن بودن در حالی که «تبیین» که متعدی است به معنی آشکار کردن است. پس در نظر قرآن، «رشد» امری روشن است و بدیهی و همه کس آن را میبینند و میشناسند. در واقع امر پوشیدهای نیست که لازم باشد کسی آن را آشکار کند و تفاوت آن با ضلالت و گمراهی کاملا آشکار است.
وی ادامه داد: در اینجا این پرسش پیش میآید که اگر رشد، روشن و مشخص است، پس این همه اختلافات بین انسانها درباره رشد و سیر و سلوک انسان و جامعه بشری چه معنی دارد؟ آیا این نشانه پیچیدگی مفهوم رشد و نامشخص بودن و غیرروشن بودن آن نیست و آیا این با کلام خدا متناقض نیست؟ درگیریها، اختلاف نظرها، تکثر و دیدگاههای مختلف در امر تعلیم و تربیت برای یک امر روشن و آشکار چرا وجود دارد؟ این بحثی طولانی است که باید در جای دیگر طرح و بسط داده شود.
رئیس جمهور پیشین افزود: ملاحظه میفرمایید که خداوند از آشکار و بدیهی بودن رشد سخن میگوید که تشخیص آن از گمراهی آسان است که کمی بعد درباره آن بیشتر توضیح خواهم داد.
وی اظهار کرد: بزرگترین هدف آموزش و پرورش، رشد و توسعه جان انسانی و توسعه و بسط زندگی در عرصه فردی و اجتماعی است. در واقع بزرگترین رسالت آموزش و پرورش، رشد علمی و پرورش اخلاقی و عملی در جامعه است.
خاتمی گفت: هدف بزرگ ارسال پیامبران، بیان رشد یا تذکر دادن به رشد بوده است و هدف بزرگ آموزش و پرورش نیز رشد انسانی است.
وی درباره مفهوم رشد و روشن و آشکار بودن آن گفت: اگر فارغ از بحثهای فلسفی، کلامی و علمی به فطرت آدمی رجوع کنیم، خواهیم دید که این انسان کیست و آنگاه معلوم خواهد شد که رشد، امری بدیهی و روشن است نه امری پیچیده که باید روشن شود.
خاتمی با طرح این سؤال که «انسان کیست و آیا میتوان به سادگی انسان را شناخت؟» اظهار کرد: انسان موجودی بسیار پیچیده است و این تقاضایی محال است که بتوانیم با دیدگاهی خاص به انسان بنگریم و فارغ از دیگر دیدگاهها بگوییم انسان را شناختیم و بر اساس آن مسیر رشد را تعریف کنیم.
وی در ادامه تأکید کرد: آنچه در آن تردیدی نیست و همه مکتبها و همه افراد آن را قبول دارند این است که انسان موجودی است که دارای استعدادهایی است که با هر دید و گرایشی به او بنگریم، میتوان این استعدادها را در متن جان او فهمید و انسان دارای شاخصهایی است که او را نسبت به دیگر موجودات متمایز میکند.
خاتمی، علم را ویژه انسان خواند و بیان کرد: انسان علم و آگاهی پیدا میکند و این آگاهی پیدا کردن ناشی از خصوصیتی است که انسان دارد و آن «فکر» است.
وی در ادامه با اشاره به اینکه «موجودات دیگر نیز آگاهیهای سطحی دارند»، افزود: آگاهیهای موجودات دیگر عموما با غریزه تأمین میشود، یک حیوان هم برنامههایی برای زندگی خود دارد و آنچه مفید و مضر است را میشناسد. این نیز به یک معنا علم است؛ اما اینها علم و آگاهی سطحی است.
رئیس بنیاد باران ادامه داد: منظور از علم، علمی است که لازمه فکر داشتن است. انسان میتواند قوانین را کشف و کلیات را تصور و امور را تصدیق کند. ما علاوه بر این اتاق، این مرد، این زن، آن مادر و آن کتاب به اتاق کلی که بر همه اتاقها قابل تطبیق است، به انسان (قابل انطباق بر همه مردها و زنها)، به مادر کلی و کتاب کلی هم علم داریم. در حالی که این کلیات برای موجودی غیر از انسان معنایی ندارد. این آگاهی که نتیجه فکر است، خاص انسان است.
وی با بیان اینکه ا«نسان علاوه بر استعداد شناخت حقیقت، زیبایی را میشناسد و به سوی آن کشش دارد»، یادآور شد: انسان موجودی بینهایتجوست و به هر مرحلهای میرسد به دنبال مرحلهای بالاتر است و فکر میکند که استعداد رسیدن به آن را دارد و حرکت میکند.
خاتمی اظهار کرد: انسان استعدادی دارد که اگر شکوفا شود صاحب عشق میشود. عشقی که به سرسپردگی به معشوق میرسد که اراده خود را متصل به اراده او میکند و جز آنچه او میبیند و میخواهد، نمیبیند و نمیخواهد. اینها از جمله استعدادهایی در انسان است که باید به فعلیت برسد و پرورده شود. انسان، عالم و عاشق به دنیا نمیآید و نیز استعدادی دارد که میتواند او را به سوی بینهایت براند. اینها است آنچه آدمی را از غیرآدمی متمایز میکند و میتوان سیاهه بلندبالایی از این خصوصیات را تهیه کرد که کسی هم آنها را انکار نمیکند.
وی تأکید کرد: رشد یعنی به فعلیت رساندن این استعدادها و معلوم است که چنین معنا و مفهومی از رشد، روشن و آشکار است. انسان، جاهل است و هنگام تولد، جهل بسیط دارد؛ اما میتواند عالم شود. انسان پاک اما با زمینه و استعداد برای امور اخلاقی به دنیا میآید. آگاهی و فضیلت در مقابل جهل و رذیلت قرار دارند. انسان استعداد این را دارد که دیگردوست و راستگو باشد و اگر فضلیت در ذات او رشد نکند و پیدا نشود، دچار رذیلت میشود یا حداقل انسانی خنثی میماند. اگر علم و آگاهی نیابد، جاهل میماند و آنگاه میگوییم چه بهتر که جاهل باشد و بماند زیرا گاهی انسان دچار جهل مرکب میشود که فاجعه است.
وی با بیان مثالی گفت: خدا زیبایی مطلق است و انسان گرایش به زیبایی مطلق دارد که پیامبر میگوید آن زیبایی مطلق خداست و تذکر میدهد که تو عالم به زیبایی مطلق و جذب شونده به سوی آن هستی و در این مسیر برو و پیامبر تذکر میدهند؛ تذکر به امری که در فطرت آدمی است یا به سادگی فطرت او متوجه آن میشود. چیزی را به انسان تحمیل نمیکنند. حال اگر انسان به آن زیبایی نرسد بهتر است در جهل بماند وگرنه به جهل مرکب میرسد که فاجعهبار است. یعنی زشتترین زشتیها را زیبا فرض میکند و سرسپردگی به آن را عین ایمان و فضیلت میداند و این جهل مرکب و رذیلتی است که رنگ تقدس پیدا میکند.
خاتمی مبارزه با تحجر را لازمه رشد خواند و با بیان اینکه «تحجر در جوامع دینی دارای خطر بیشتری از بیدینی است»، گفت: تحجر یعنی سنگوارهای شدن یکسری اوهام و افکار غلط یا اموری که در زمان خود ممکن است کارآمد باشند؛ ولی تعمیم آن به همه زمانها و در پای آن حقیقت، انسان، آزادی، حرمت، کرامت و دارایی انسان را قربانی کردن تا آن ذهنیت غلط تنگ در جامعه حفظ شود؛ این فاجعه است. زمان میگذرد و تحول ایجاد میشود ولی متحجر که ذهنی بسته و سنگوارهای دارد به هیچ وجه نمیخواهد و نمیتواند تحول در ذهن خود و در زندگی را بپذیرد.
وی با اشاره به تلاش مخالفان اسلام رحمانی، انسانگرا و رشدخواه که به دلیل منافعشان ترجیح میدهند یک اسلام خشن با چهره زشت آشکار شود تا مبارزه آنها با این چهره زشت توجیهپذیر شود، افزود: من در اینجا به ریشه پیدایش گروههای افراطی، واپسگرا و خشن کار ندارم، هرچند زمینه این تفکر در بین جوامع ما وجود داشته و دارد؛ اما میخواهم بگویم قدرتهای بزرگ بیشترین سوءاستفاده را از این گروهها میکنند.
خاتمی در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه «انسان به میزان نیازها و استعدادهایش، صاحب حق میشود و مبنای حقوق از جمله همینجاست»، توضیح داد: اگر خدا انسان را مختار و مستعد بروز اراده آفریده است، پس آزادی، حق اوست. اگر خدا انسان را طوری آفریده که نیاز به غذا، شغل و مسکن دارد، پس اینها حق اوست و حقوق اساسی، حقوق شهروندی و حقوق بشر را براساس همین نیازهای اولیه و ثانویه بشر و بر اساس استعدادهای او باید توجیه کرد.
وی با بیان اینکه «تحول در عالم و در ذهن و زندگی انسان ریشه در تکوین دارد»، بیان کرد: اگر خداوند آفرینش را در حال تحول آفریده است، اراده تشریعی خداوند نمیتواند در تعارض با اراده تکوینی او باشد. شریعت الهی نیز باید بتواند نو شود یعنی پوست عوض کند و صورتهایش تغییر کند و این معنی زمان و مکان دو عنصر تعیینکننده در اجتهاد اسلامی است.
خاتمی در ادامه زمان و مکان را دو عنصر تعیینکننده در اجتهاد دانست و افزود: وقتی جهان تحول پیدا میکند، اجتهاد نیز باید نو شود، اگر شریعت را فقط در ظواهر و صورتها ببینیم و متناسب با تحول جهان و انسان حرکت نکنیم و بخواهیم انسان تحول یافته را به قرنها پیش برگردانیم، میشویم داعش، در حالی که دین خدا جاودانه است و حقیقت قدسی و ثابت آن به گونهایست که در صورتهای مختلف باید بتواند پاسخگوی پرسشها و برآورنده نیازهای دم به دم نوشونده انسان باشد.
رئیس جمهور اسبق ایران، مهمترین استعداد انسان را جنبه آگاهی و مستعد دانا شدن خواند و افزود: آگاهی عمومی و متعالی داریم که آگاهیهای علمی، فلسفی و عرفانی، آگاهی تخصصی است و مراحل کمال آگاهی است. کسب این آگاهیها حق افراد جامعه است و باید سعی کنیم این آگاهیها پدید آید.
وی در ادامه به فضیلت و درک احسان و عدل اشاره کرد و افزود: انسان قبل از اینکه عالِم و دیندار باشد، میتواند معروف، عدل و احسان را بشناسد و خداوند به آنها امر میکند و فحشا و منکر نیز امریست که انسان آن را میفهمد و خداوند از آنها نهی میکند. فضایل یعنی احسان، عدل، زیبایی، خوبی، محبت، دیگری را دوست داشتن، تواضع و غیره باید رشد یابند. رشد یعنی افزایش آگاهیها و تقویت فضیلتها در جامعه و مبارزه با جهل و رذیلتها.
خاتمی در ادامه خطاب به معلمان گفت: شما باید کاری کنید که فرد راستگو بار بیاید، انسانی مهربان، دیگردوست، عاقل و عاشق باشد و حقیقت را بپرستد که حقیقت مطلق و سرمد و جاویدان خداوند است، انسانی که رو به او دارد جانش از آگاهی متعالی و از فضیلتها سرشار میشود.
وی کار آموزش را آگاهیبخشی و کار پرورش را پیراستن و آراستن خواند و گفت: کار پرورش از بین بردن رذیلتها در جامعه و آراستن جانها به خوبیهاست.
رئیس بنیاد باران با اشاره به فضایل جمعی و فردی اظهار کرد: متأسفانه در گذشته به ویژه در دنیای اسلام سیاستها، خودکامه و تمامیتخواه و به قول فارابی تغلبی بودند، در زمینه فضایل اجتماعی و حقوق انسان اجازه بحث داده نمیشد به همین دلیل علوم معنوی ما بیشتر به سوی تصوف و عرفان گرایش پیدا میکرد و طبیعی است وقتی عالِم میبیند فضای خارج، بد است و نمیتواند آن را تغییر دهد و حتی با انتقاد برخورد قهرآمیز میشود، به درون خود میرود و جنبه عرفانی معارف قویتر میشود که از جمله مهمترین دلایل آن وجود حکومتهای خودکامه بوده است.
سید محمد خاتمی ادامه داد: برخی معتقدند به دلیل غلبه عرفان و تصوف، اندیشه در جهان اسلام نازا و متوقف شده است و از جمله نازایی تفکر را میتوان در این امر دید که بعد از فارابی، تفکر فلسفی در باب سیاست که به زندگی معطوف است متوقف شده است. در حالی که به نظر من سوق داده شدن تفکر به متافیزیک محض و نیز عرفان و تصوف، ناشی از استیلای خودکامگی در عالم سیاست است. حکومتهای جبار اجازه تفکر را از مردم میگیرند چراکه تفکر با چون و چرا همراه است و این امر قابل تحمل برای استبداد نیست؛ در نتیجه در حوزههایی که به سرنوشت انسان در این جهان مربوط میشود، یکسره تفکر متوقف میشود ولی به متافیزیک و عرفان - آن هم تا جایی که لطمهای به حکومت جباران نزند- کاری ندارند.
وی، درد بزرگ جهان اسلام را استبدادزدگی خواند و گفت: انقلاب اسلامی ایران گام بزرگی برای بیرون آمدن از فلاکت استبدادزدگی بود.
رئیس بنیاد باران با اشاره به اینکه «انسان فهمیده خود باید تلاش کند و از جمله فضیلتها را خود افراد باید به دست آورند و مربیان فقط کمک میکنند»، از فضیلتهای فردی و شهودی سخن گفت و ادامه داد:انسان به عنوان فرد یک سلسله فضایل دارد که البته آثار اجتماعی دارد یعنی اگر همه راست بگویند جامعه از چنین آفتها نجات مییابد اما انسان به عنوان یک فرد بشر، یک سلسله حقوق و فضایل دارد و انسان به عنوان بشر عضو جامعه نیز دارای فضایل دیگری است و به عنوان بشری که اهل سیاست است نیز باید واجد فضیلتهایی باشد.
خاتمی افزود: اگر بشر این استعدادها را دارد، این استعدادها به زور رشد نخواهد کرد یا تحمیلی نیست و این خود انسان است که باید بداند و بخواهد و آن استعداد را رشد دهد و معلم و مربی میتواند کمک کند که فرد یا جامعه مورد تعلیم و تربیت، خود راه رشد را بیابد و بپیماید.
رئیس بنیاد باران در ادامه با تأکید بر اینکه «دینداری هم باید انتخابی باشد»، اظهار کرد: باید زمینه این دینداری فراهم باشد و در جامعه زمینهای فراهم شود که رذایل محکوم و فضایل ارزشمند باشند؛ اما این به معنی تحمل فضیلت نیست بلکه باید زمینهای فراهم شود و فعال اصلی و قهرمان اصلی خود انسان است.
خاتمی گفت: دانش آموز باید در فضای آزاد تنفس کند و بین معلم و دانش آموز زمینه همکاری فراهم باشد و مهمترین ارتباط دوطرفه، گفتوگوست. شما دیکتهکننده به دانش آموزان نیستید، بلکه گفتوگوکننده هستید. این گفتوگوست که رشد را تأمین میکند. بگذارید دانش آموزان پرسش کنند و یاد دهید چگونه بپرسند و به کمک هم پاسخ دهید و راه «حل مسئله» را به آنان بیاموزید.
وی اهمیت گفتوگو را در به فعلیت رساندن استعدادها و پیراستن جان انسانها از رذایل و به طور کلی رشد جامعه دارای نقش ممتاز دانست و گفت: توسعه نیز در دل رشد به معنای عام کلمه است.
رئیس جمهور اسبق کشورمان، مهمترین هدف آموزش و پرورش را رشد خواند و افزود: رشد معطوف به بهزیستی و خوب زیستن است و باید جامعه خوب داشته باشیم که انسان در آن محترم شمرده شود و حرمت انسان ها حفظ شود و این کاری است که آموزش و پرورش با توجه به اینکه با بخش رشدیابنده جامعه سروکار دارد، میتواند در آن نقش تعیینکننده داشته باشد.
وی با اشاره به تنگناها و محدودیت هایی که آموزش و پرورش ما با آن روبهروست، از جمله کفاف ندادن بودجه آموزش و پرورش گفت: نوعی برداشت غلط در جامعه در مورد رایگان بودن آموزش و پرورش وجود دارد. درست است که دولت موظف است نیازهای آموزشی و پرورشی جامعه را فراهم آورد ولی این به آن معنی نیست که مردم مسوولیتی در قبال آموزش و پرورش ندارند. آموزش باید در دسترس همگان باشد ولی وقتی امکانات کمتر از نیازهاست باید به راهکاری سنجیده و مطمئن برای حل مشکل رسید که هنوز نرسیدهایم. مثلا تأسیس مدارس غیرانتفاعی کار خوبی بود و هست ولی به این نگرانیها دامن زد که مبادا این کار به گسترش شکاف طبقاتی بینجامد. در حالی که میبایست و میباید در کنار مدارس غیرانتفاعی که بیشتر مورد استفاده بخشهای برخوردارتر جامعه است، امکانات برای مدارس دولتی نیز بیشتر و گستردهتر شود تا کیفیت آن بالاتر بیاید و بخشهای کمتر برخوردار جامعه نیز از مدارس دولتی با کیفیت بالا بهره ببرند.
خاتمی در ادامه لازمه شجاع و راستگو بار آوردن دانش آموزان را فراهم کردن زمینه آن دانست و گفت: ما هر چقدر در فضیلت راستگویی سخن بگوییم؛ اما جامعه ببیند که دروغگویی گاهی به ارزش تبدیل میشود، توضیح آن فضایل و تبلیغ آنها تأثیر نمیگذارد.
وی با انتقاد از ترویج ریاکاری و توجه به ظواهر در جامعه، بر ضرورت فراهم کردن زمینههای رشد واقعی تأکید کرد و گفت: باید برای اینکه عدالت در جامعه ایجاد شود، جامعه باور کند ساز و کار مبتنی بر عدالت وجود دارد؛ در همین راستا در رسانههای ما دروغ باید ضدارزش باشد و تلاش شود زمینهای فراهم آید که هر فرد خود قهرمان عرصه سرنوشت و سازنده زندگی بهتر برای خود و دیگران باشد.
رئیس بنیاد باران با تأکید بر اینکه «پرورش چیزی فراتر از توصیه، نصحیت و احیانا ظواهر دینی بر جامعه است»، بیان کرد: باید جوانان را مؤمن راستین، عاقل، فکور، شجاع، مطالبهگر بارآورد و نیز اینکه درک کنند در جمع زندگی میکنند. ما باید با گفتوگو این فضایل را رشد دهیم و فرزندان خود را طوری بار بیاوریم که لاابالی، اهل خشونت و افراط و تفریط نباشند.
وی در پایان ابراز امیدواری کرد که همه فعالان در مدارس، حوزهها و دانشگاهها موفق باشند و شاهد رشد جامعه باشیم.
آیت الله امجد: صلاح و فساد جامعه در گرو صلاح و فساد امرا و علماست
گفتنی است، در ابتدای این دیدار،آیت الله محمود امجد طی سخنانی، با دستهبندی افراد به سه دسته «مبارزان، منفعتطلبان و نقادان»، گروه سوم را دلسوزانی نامید که باید مورد تشویق و حمایت قرار گیرند.
امجد دو طبقه امرا و علما را در فساد یا صالح شدن جامعه مؤثر خواند و بیان کرد: دو طبقه امرا و علما اگر فاسد شوند، جامعه فاسد و اگر صالح شوند، جامعه صالح میشود.
وی افزود: علما یعنی آن معلم مهدکودک و مکتب تا استاد دانشگاه و مرجع تقلید. همه اینها مسئولیت دارند و اگر توجه نکنند در برابر اسلام مسئول هستند.
آیت الله امجد با تأکید بر مسئولیت همه افراد در رشد جامعه به مشکلات روزمره مردم و جامعه اشاره کرد و گفت: جامعه ما بیچاره است و همه ما در این وضعیت مسئول هستیم.
وی با بیان اینکه «علما کسانی هستند که با علم خود خدمت میکنند»، افزود: امرا باید امنیت جامعه را تأمین کنند یعنی اگر در جامعه، یک مارکسیست، تودهای، یهودی و ضدانقلاب حقوقش محفوظ باشد، منتقدان و دیگر افراد جامعه نیز در امان خواهند بود.
در این دیدار آیت الله امجد از حاضران خواست برای سلامتی همه بیماران از جمله رهبر انقلاب اسلامی، دعا کنند.