بورس‌نیوز، قدیمی ترین پایگاه خبری بازار سرمایه ایران

      
يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۸
کد خبر : ۱۴۰۹۶۰
یکی از سؤالاتی که در زمینه زندگانی کریم اهل بیت(ع) امام حسن مجتبی(ع) مطرح می‌شود، این است که چرا حضرت با جعده که پدرش یکی از دشمنان ایشان بود، ازدواج کردند؟

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این گونه پاسخ می‌دهد:

یکی از افراد و شخصیت‌های تاریخی که در دوران امیرالمؤمنین(ع) زندگی می‌کرد و در زیر سایه مهر او امنیت یافته بود، «اشعث بن قیس کندی» بود که برای شناخت او کافی است به خطبه‌ای از خطبه‌های امیرالمؤمنین علی(ع) توجه کنیم:

امام علی(ع) در مسجد کوفه سال 38 هجری سخنرانی می‌کرد، اشعث بن قیس به یکی از مطالب آن حضرت اعتراض کرد و گفت: این سخن به زیان تو است نه به سود تو، امام(ع) که او را به خوبی می‌شناخت نگاه خود را به او دوخت و فرمود: «چه کسی تو را آگاه کرد که چه چیزی به سود یا زیان من است؟ لعنت خدا و لعنتِ لعنت کنندگان بر تو باد ای متکبر، متکبرزاده منافقِ پسر کافر، سوگند به خدا تو یک بار در زمان کفر و بار دیگر در حکومت اسلام اسیر شدی و مال و خویشاوندی تو هر دو بار نتوانست به فریادت برسد، آن کس که خویشان خود را به دم شمشیر سپرد و مرگ و نابودی را به سوی آن‌ها کشاند سزاوار است که بستگان او بر او خشم گیرند و بیگانگان به او اطمینان نداشته باشند».(1)

از جملات صریح امام(ع) درباره اشعث استفاده می‌شود که او قطعاً یکی از دشمنان حضرت بوده است وگرنه حضرت با دوست خود این‌گونه صحبت نمی‌کند، اما با این حال، چرا فرزندِ حضرت (امام حسن مجتبی(ع)) با دختر چنین شخصی ازدواج کرد؟

در تاریخ داستانی درباره چگونگی ازدواج امام حسن(ع) با جعده دختر اشعث بن قیس نقل شده که در اینجا به نقل آن داستان می‌پردازیم:

درباره نام دختر اشعث مؤرخان اختلاف دارند و او را سکینه، شعثاء و عایشه هم دانسته‌اند، ولی صحیح‌ترین آن جعده است(2) و سبب ازدواج چنین بیان شده است که امیرالمؤمنین علی(ع) دختر سعید بن قیس همدانی به نام «ام عمران» را برای فرزندش حسن خواستگاری کرد، سعید گفت: به من مهلت دهید در این باره مشورت کنم و از حضور امام بیرون آمد در بین راه به اشعث بن قیس (برادرش) برخورد و جریان را به او گفت، آن مرد منافق از روی نیرنگ به سعید گفت: چگونه دخترت را به حسن می‌دهی که همیشه به او فخر بفروشد و درباره‌اش انصاف نورزد و با او بدرفتاری کند و بگوید: من فرزند پیامبر خدا و امیرالمؤمنینم و او در برابرش چنین فضیلتی نداشته باشد، پس بهتر نیست او را به پسرعمویش بدهی تا شایسته یکدیگر باشند، سعید گفت: کدام پسرعمویش؟ اشعث گفت: محمد پسر من!

آن بیچاره فریب خورد و گفت: دخترم را به پسرت دادم، اشعث شتابزده به نزد امیرالمؤمنین(ع) رفت و گفت: تو دختر سعید را برای حسن خواستگاری کرده‌ای؟! حضرت فرمود: بلی! اشعث گفت: آیا دختری را نمی‌خواهی که در شأن فرزندت باشد؟ حضرت فرمود: آن دختر کیست؟ اشعث گفت: جعده دختر من.

حضرت فرمود: ما با مرد دیگری در این باره گفت‌وگو کرده‌ایم، اشعث گفت: درباره آن گفت‌وگو راهی برای شما وجود ندارد، حضرت فرمود: او رفته است تا با مادر دختر مشورت کند، اشعث گفت: او دخترش را به محمد بن اشعث (پسر من) داد، حضرت فرمود: کی چنین کاری کرده؟ اشعث گفت: قبل از اینکه به اینجا بیایم و چنین بود که امیرالمؤمنین با این پیشنهاد موافقت کرد.

وقتی که سعید فهمید فریب اشعث را خورده پیش او شتافت و گفت: ای مرد یک چشم با من نیرنگ باختی؟ اشعث گفت: کور خبیث تو هستی که خواستی درباره فرزند پیامبر مشورت کنی، آیا تو احمق نیستی؟، اشعث شتابان به حضور امام حسن(ع) رفت و گفت: آیا نمی‌خواهی با همسرت دیدار کنی، چون او می‌ترسید فرصت از دست برود و بعد راه بین خانه امام و خانه خودش را فرش کرد و دخترش را به همسری امام بخشید، به این ترتیب جعده به خانه امام(ع) رفت».(3)

از آنجا که امام حسن مجتبی(ع) فرزند پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بود، هر کسی دوست داشت به گونه‌ای خود را به خاندان پیامبر نزدیک کند، اهل بیت پیامبر(ص) هم به جهت حُسن خلقی که داشتند و حتی نسبت به دشمنان مهربان بودند، با این گونه پیشنهادات مخالفت نمی‌کردند و تا خطایی از کسی نمی‌دیدند او را از در خانه خود نمی‌راندند، علاوه بر اینکه طبق داستان فوق امام مجتبی(ع) در برابر کار انجام شده واقع شدند و تن به این ازدواج دادند، ولی بعضی از تحلیلگران سبب ازدواج امام حسن(ع) با جعده را این گونه بیان کرده‌اند:‌

همان گونه که برخی ازدواج‌های رسول خدا(ص) رنگ سیاسی داشت، پاره‌ای ازدواج‌های امام حسن(ع) هم سیاسی بود، با توجه به نفوذ بسیار زیاد اشعث بن قیس در کوفه به نحوی که در جنگ صفین در به حکمیت کشاندن جنگ تلاش فراوانی داشت و مؤثر هم واقع شد، حضرت با دختر او جعده ازدواج کرد، این ازدواج صورت گرفت و البته بدون فرزند پایان یافت، جعده که نفاق را از پدر به ارث برده بود با توطئه معاویه به دشمن حضرت تبدیل شد و در یک اقدام ننگین امام حسن(ع) را زهر داد.

*پی‌نوشت‌ها:

1. نهج البلاغه، خطبه 19، ترجمه: محمد دشتی، ص 64، چاپ دوم.

2. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ناشر: دارالمعرفه، ص 50.

3. قرشی، باقر شریف، زندگانی حسن بن علی، ج 2، ترجمه فخرالدین حجازی، ج2، ص567 به نقل از تاریخ ابن عساکر، ج 4، ص 216.
منبع:فارس

اشتراک گذاری :
نظرات کاربران
ارسال نظر
نظرات بینندگان
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ - ۱۶:۰۷
اگر سیاسی بوده پس امام شناخت کافی روی دشمنانشان نداشتند چون به هر صورت او دشمن بود
فرهاد
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ - ۱۹:۰۶
لعنت خدا بر قوم جاهل و جاهل و هزار بار جاهل عرب
hamid
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ - ۲۲:۱۱
این برداشت کمی غیرمنطقی به نظر میرسه
اما اینکه امام خطر مخالفانش بخواهد از طریق ازدواج دفع یا کمتر کنند ، امری بوده که در تاریخ اسلام هم عادی و مرسوم بوده
مثل ازدواج مختار با دختر نعمان ابن بشیر والی کوفه و ...
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
دوشنبه ۰۱ دی ۱۳۹۳ - ۰۹:۵۴
وقتي يك دروغ گفته ميشود براي درست جلوه دادنش بايستي دروغ هايديگري هم بافت
اصولا در اينكه چه كسي امام را زهر داده شبهه وجود دارد و بعضي ها شيعيان ويرا مضنون ميدانند و اينكه امام با اينكه به شخصي هم شك داشت ولي نامش را نگفت زيرا ميترسيد كه خون بيگناهي را بريزد
امام حسن امامي روشنفكر و از نظر خلقيات و چهره شبيه پيغمبر بود و همواره از جنگ و ريختن خون مسلمين ابا داشت
ايبكاش در كشور ما به مثابه فرهنگ حسيني فرهنگ حسني هم رشد ميكرد
آرش
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
دوشنبه ۰۱ دی ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۴
روایت بسیار سستی بنظر میاد یعنی اینطور بنظر میرسه که امام رفته بودند به هر حال از این خاندان دختری رو عقد کنند چه اینکه پیشنهاد ایشون بر روی دختر اول بوده و در صورت منتفی شدن آن هیچ اصراری به دختر عموی ایشان نباید بوده باشد
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
سه‌شنبه ۰۲ دی ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۹
با سلام هیچ کس از ماجرا واصل تاریخ خبر ندارد مشکل ما این است که از گفتن نمی دانم هراس داریم وبخاطر ان دروغهای بزرگ را که هیچ واقع بینی قبول نمی کند سر هم می کنیم
نادری
ROMANIA
پنجشنبه ۰۴ دی ۱۳۹۳ - ۰۰:۰۲
اینجور مطالب را باید از مراجع تقلید پرسید
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
پنجشنبه ۰۴ دی ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۸
در همين زمان حال خيلي از اتفاقات رو هيچكس نميدونه. همين زماني كه ما داريم زندگي ميكنيم نميدونيم چه كسي داره درست ميگه. از خيلي چيزا خبر نداريم. حالا 1400 سال پيش رو هر كي هر جور دلش بخواد تفسير ميكنه ديگه. از كجا ميخوايم بفهميم درسته يا غلطه. چندتا منبع رو هم آخر مقالات نوشتن هيچ چيزي رو ثابت نميكنه. اصولا زندگي بر مبناي گذشته اشتباه بزرگيه