بورس‌نیوز، قدیمی ترین پایگاه خبری بازار سرمایه ایران

      
شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۶:۵۵
کد خبر : ۱۶۰۸۷۵
پس از 10سال زندگی شیرین تحت تاثیر حرف های شیطنت آمیز زن همسایه قرار گرفتم و بدون آن که به عاقبت سخنان او بیندیشم دچار سوء ظن نسبت به همسرم شدم و این گونه زندگی ام را با دستان خودم به آشوب کشاندم به طوری که همسرم مرا از خانه بیرون کرد و حالا هم قصد ازدواج دارد...
طلاق دتسگیری زن زن جوان: تحت تاثیر حرف های شیطنت آمیز زن همسایه قرار گرفتم
به نقل از خراسان، زن 28 ساله درحالی که چشمانش از شدت گریه به سرخی گراییده بود و عنوان می کرد نگران فرزندانم هستم و اکنون نیز زندگی ام در معرض سایه شوم طلاق است به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: زمانی که 18 سال داشتم به طور سنتی و با راهنمایی بزرگ ترها با «رحیم» ازدواج کردم.
 
او از هر نظر مرد خوبی بود و هر روز عشق و علاقه ما به یکدیگر بیشتر می شد. همسرم کارمند یک اداره دولتی است به همین خاطر هم از نظر مالی زندگی متوسطی داشتیم این درحالی بود که صفا و صمیمیت و مهر و محبت در فضای آرام زندگی ما موج می زد، اما تیره روزی های من از حدود یک سال قبل و زمانی آغاز شد که با خرید منزل ویلایی بزرگ تر  به محله دیگری در مشهد نقل مکان کردیم.
 
همه خانواده و بستگانم در شهرستان زندگی می کنند به همین خاطر هم من با کسی رابطه نزدیک نداشتم تا این که روزی هنگام خرید مایحتاج زندگی در فروشگاه محله با نغمه آشنا شدم او در همسایگی ما زندگی می کرد و همسرش نیز مردی آرام و خوش اخلاق بود.
 
طولی نکشید که من و نغمه دوست صمیمی شدیم به طوری که ساعت های زیادی را کنار یکدیگر سپری می کردیم و از تمام رازها و مشکلات خانوادگی هم با خبر بودیم. در این میان روزی نغمه به من گفت باید خیلی مواظب آقارحیم باشی چرا که او همکاران زن دارد و ممکن است با یکی از آن ها ازدواج کند.
 
آن روز خندیدم و گفتم نه بابا! همسرم در سال های جوانی از این کارها نکرد او فقط برای خوشبختی و سعادت ما تلاش می کند و ...اما با وجود  این، حرف های نغمه همانند موریانه در فکر و ذهنم رخنه کرده بود. به طوری که ناخودآگاه تلفن های رحیم را پاسخ می دادم و با همکارانش با بی ادبی صحبت می کردم همسرم که متوجه تغییر رفتار من شده بود، سعی می کرد با نصیحت مرا از این کارها باز دارد.
 
اما نغمه هر روز بیشتر مرا وسوسه می کرد که همسرم را تعقیب کنم و نزد فالگیر و رمال بروم. جنگ روانی و مشاجرات شدید خانوادگی در منزل ما اوج گرفته بود اما هیچ گاه ندیدم که رحیم جز اداره و منزل جای دیگری برود این درحالی بود که من پول زیادی را برای تعقیب همسرم می پرداختم و یا به فالگیرها می دادم.
 
تا این که رحیم نتوانست این وضعیت را تحمل کند و مرا از خانه بیرون کرد. وقتی نزد نغمه رفتم همسرش گفت: او بیمار است و من به خاطر فرزندانم با او مدارا می کنم این درحالی است که شنیده ام رحیم نیز قصد ازدواج مجدد دارد حالا مانده ام که ...
 
اشتراک گذاری :
نظرات کاربران
ارسال نظر
نظرات بینندگان
محمد
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۷:۱۷
آقا رحیم ببخشش،به خاطر بچه هات..
محسن چه
يکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۵:۲۱
ابی که ریخت دیگه ریخت. خیال می کنی دوباره می شود به چنین زندگی برگشت که دوره ایی این طور توسط زنت تحقیر شده ایی
ناشناس
دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۰
خوبه تا تقی ب توقی میفته زود ازدواج مجدد میاد وسط!!
پ حتمن مشکل داشته دیگه! یه مرد با شرف هیچ وخ زنشو از خونه بیرون نمیکنه
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۴
بازم حیا نمیکنه میگه رحیم قصد ازدواج مجدد داره
ناشناس
يکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۰
خخخخخخخخخخخخخخخخخ...دقیقا...رحیم بیچاره
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۵
پس حق با نغمه بود
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
يکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۱
داستان هایی خیالی برای پر کردن وقت .اما می تواند اتفاق افتاده باشد!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
سه‌شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۲
آقای رحیم عزیزبرادر بزرگوارم اگرفقط موضوع همیناست که گفته شده برادربزرگواراین خطا ی جزاست خداراشکر که خانم شما خیانتی نکرده است لطفا ازخطای همسرگرامیتان بگذرید وباردیگردرآغوش هم زندکی کنید گناه همسرتان فقط دوست داشنن بیش از حد شما میباشدلطفا گذشت گذشت وباز هم گذشت
احمد
Iran (Islamic Republic of)
يکشنبه ۰۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۶
من میشناسمش داستانش واقعیته وای ناقص
کامل نگفته رابطه خودش و شوهر نغمه رو نگفتی ناقلا
یکسال هفته ای دو تا سه بار بغل شوهر نغمه بودی
رحیم خوب بود تو خیانت کردی بهش