بورس‌نیوز، قدیمی ترین پایگاه خبری بازار سرمایه ایران

      
دوشنبه ۰۳ آبان ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۰
کد خبر : ۱۷۰۱۰۳
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازارهای مالی (ایستانیوز)، پیچ‌گوشتی را می‌گذارد سر جعبه تقسیم و پیچ‌ها را یکی‌یکی باز می‌کند، کنترل تلویزیون خراب شده و حالا پدر قصد تعمیرش را دارد. همین‌طور که پیچ‌ها را یکی‌یکی می‌اندازد داخل کاسه دم‌دستش، بی‌آن‌که به پسر نگاه کند، می‌گوید: «یعنی یدونه کنترل هم نمی‌تونی درست کنی تو؟» پسر بی‌حوصله جواب می‌دهد که در تخصصش نیست. پدر برآشفته می‌شود که مگر کنترل درست‌کردن هم تخصص می‌خواهد؟ و از پسر تازه مهندس‌شده می‌شنود که در شأن شاگرد اول دانشکده فنی نیست که پیچ بپیچاند و به قول معروف دست به آچار باشد!
این حکایت خیلی از فارغ‌التحصیلان امروزی است. جوانانی که با سودای مدرک پا در دانشگاه‌ها گذاشتند و نتیجه‌اش شد آمار بالای فارغ‌التحصیلان بیکار. اوایل لیسانس بود، بعد فوق‌لیسانس آخر هم رسید به دکترا. سیر مدرک‌گرایی روزبه‌روز همزمان اوج می‌گرفت و همزمان با این اوج‌گیری از ارزش مدرک‌های تحصیلی کاسته می‌شد و امروزه کار به جایی رسیده که دیگر نه لیسانسیه‌ها ارج و قرب سابق را دارند و نه حتی به کمتر از آن راضی می‌شوند! یکی از بزرگترین تبعات این مدرک‌گرایی که در جامعه نمود عینی هم پیدا کرده این است که دیگر کسی حاضر نمی‌شود با وجود داشتن مدرک تحصیلی بالا کار خدماتی یا حتی با شأن و منزلت متوسط انجام دهد، همه خواهان میزی هستند که شأن مدرک تحصیل‌شان حفظ شود و کارهای دیگر هم لابد بماند برای بقیه، همان بقیه‌ای که نخواسته‌اند تمام عمر و زندگی‌شان را پشت صندلی‌های دانشگاه بگذرانند و به مدارج معمولی‌تر هم راضی شده‌اند، همان بقیه‌ای که بنابر آمارهای رسمی هم روزبه‌روز تعدادشان درحال کاهش است.
مریم ٣٢‌سال دارد و تابستان دوره کارشناسی ارشدش را تمام کرده و حالا به فکر دکتر است. او یکی از مدافعان سرسخت تحصیلات عالیه است و می‌گوید که در جامعه امروز ایران این موضوع دیگر نیاز نیست، اجبار است: «دیگه الان خیلی شرایط با چندسال پیش فرق می‌کنه، یه زمانی بود که دیپلم و اینا بی‌سواد محسوب می‌شد، الان لیسانس و فوق‌لیسانس هم هیچ ارزشی ندارن. اگه آدم بخواد روش بشه بگه مدرک دارم باید تا دکتری بخونه و بدون اون مدرکش هیچ ارزشی نداره.» ارزش برای مریم تایید اجتماعی محسوب می‌شود و یافتن یک شغل مناسب.
او معتقد است حتی اگر خود دانشجویان هم تمایلی به ادامه تحصیل نداشته باشند این بازار کار است که آنها را مجبور می‌کند به روند ادامه تحصیل‌شان و کسب مدارج بالاتر دانشگاهی ادامه دهند: «دیگه الان ناخودآگاه تعداد فارغ‌التحصیلان رفته بالا. یه کارفرما یا رئیس شرکت هم اگه بین یه لیسانسه و یه دکترا بخواد یه نفر و انتخاب کنه و همون حقوق رو بهش بده، خب قطعا انتخابش اونیه که مدرکش بالاتره، پس چاره‌ای نیس واس درس خوندن.» شیوا هم کنار مریم نشسته و بادقت به حرف‌هایش گوش می‌کند، هرازگاهی با سر تایید و هرازگاهی هم آهی از ته دل می‌کشد و سری تکان می دهد که یعنی قبول دارد اما چاره‌ای نیست. او که دانشجوی کارشناسی است می‌گوید که بدون شک کارشناسی ارشد هم خواهد خواند. شیوا در جواب به این سوال که هدفش از ادامه تحصیل چیست؟ لبخند می‌زند و بی‌تفاوت می‌گوید: «خب مثلا اگه نخونم چی کار کنم؟»
از همان اول دوران دانشجویی‌اش کار کرده؛ همان اول یعنی ترم سه. آرمان مهندسی صنایع می‌خوانده و همزمان هم در یک شرکت خدمات پشتیبانی کار می‌کرده. خودش می‌گوید اگر همان سال‌ها وارد بازار کار نمی‌شد و فقط درس می‌خواند هیچ بعید نبود که او هم الان روی یکی از صندلی‌های هزاران واحد آموزشگاه‌های عالی نشسته باشد و با دقت به حرف‌های اساتید گوش بدهد، چیزی مانند آنچه امروز دو تن از دوستانش مشغول به انجامش هستند. به عقیده آرمان انگیزه پسرها برای ادامه تحصیل تا حدودی از دخترها متفاوت است: «خب پسرا حتما باید یه کاری پیدا کنن الان هم شرایط بازار کار خیلی مدرک‌پسنده، ینی هرچی شما تخصص داشته باشی، هرچقدر هم ماهر باشی بازم در نهایت ازت یه مدرک دهن پرکن می‌خوان برای استخدام. پسرها هم که به هرحال هرطور شده باید یه درآمدی داشته باشن». البته آرمان به یک نکته هم اشاره می‌کند و می‌گوید که انگیزه ادامه تحصیل تا مقاطع بالاتر برای خیلی از دوستان او حداقل این مورد بوده: «سربازی».
آرمان این موضوع را این‌طور می‌گوید: «الان پسرا خیلی انگیزه‌هاشون واقعا انگیزه‌های صددرصد تحصیلی و علمی نیس، خیلی‌ها انتخاب دیگه‌ای ندارن، حداقل در مورد رفیقای صمیمی من که این‌طور بوده». رامین و محمود همان دوستان صمیمی آرمان هستند که می‌گوید انگیزه‌های دیگری هم بوده که مسیرشان را هدایت می‌کرده سمت دانشگاه: «شما سربازی‌رو دست‌کم نگیر این خودش خیلی انگیزه بزرگیه. واس خیلی از پسرا درس خوندن ینی معافی موقت و هی می‌خونن که مجبور نشن برن دانشگاه اما خب آخرش که چی؟» می‌خندد و ادامه می‌دهد که «حالا آخرش که چی؟ همه در نهایت باید برن خدمت سربازی که، اینجوری و با این درس‌خوندن‌های بی‌فایده فقط عمرشون رو هدر می کنن. من خیلی راضیم که مسیر اون‌ها‌رو نرفتم.»
دوسال پیش بود که رئیس مرکز جذب هیأت علمی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری اعلام کرد ٦‌هزار نفر با مدرک دکترای تخصصی در سطح کشور بیکار هستند.
محمدرضا رضوان‌طلب در گفت‌وگو با ایرنا توضیح داده بود: این افراد در فراخوان‌های مختلفی که از سوی مرکز جذب هیأت علمی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری اعلام می‌شود و براساس نیاز دانشگاه‌ها جذب و استخدام خواهند شد.
مردادماه امسال هم اعلام شد بنابر گزارش‌ها، ایران ٥برابر کشورهای پیشرفته دنیا دانشگاه دارد. ٢‌هزار و ٦٤٠ دانشگاه در کشورمان وجود دارد و این آمار به قدری بالاست که حتی دو کشور پرجمعیت آسیایی یعنی چین و هند در رده‌های پایین‌تری از ایران قرار دارند. ٢٦مهرماه امسال هم علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای چندمین بار از زمان حضورش در این وزارتخانه نسبت به آمار بالای بیکاری جوانان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی اخطار داد. به نقل از او نرخ بیکاری تحصیلکرده‌های دانشگاهی در بعضی از شهرهای کشور به ۴۰‌درصد هم می‌رسد. در حال‌حاضر براساس آمارهای ارایه‌شده در شورایعالی اشتغال، نرخ بیکاری جوانان٢٤ ‌درصد است که با توجه به نرخ بیکاری ۲/۱۲‌درصد کل کشور، نرخ بیکاری جوانان بیش از دو برابر نرخ بیکاری کل کشور است. آنچه مسلم است این‌که تب تند مدرک‌گرایی از مدت‌ها پیش به جان جامعه افتاده و روز‌به‌روز هم داغ‌تر می‌شود. هرروز آمار مربوط به تعداد فارغ‌التحصیلان بالا می‌رود و به موازات آن بیکاری نه‌تنها کاهش نمی‌یابد، بلکه بنابر آمارها روزبه‌روز افزایش هم می‌یابد. حالا باید دید که سر این رشته دراز به کجا خواهد رسید و این وضعیت تا کجا و به چه شرایطی پیش خواهد رفت؟

اشتراک گذاری :
نظرات کاربران
ارسال نظر
نظرات بینندگان
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
سه‌شنبه ۰۴ آبان ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۷
مدرک فروشی نه مدرک گرایی - پایان نامه فروشی