بورس‌نیوز، قدیمی ترین پایگاه خبری بازار سرمایه ایران

      
شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۲ - ۲۲:۰۳
کد خبر : ۱۱۴۱۱۶
خبرآنلاین: هفته نامه تجارت فردا در تازه ترین شماره به بهانه تصویب طرح انتقال پایتخت توسط نمایندگان به بررسی ابعاد اقتصادی این طرح پرداخته و از جمله با غلامحسین کرباسچی گفت وگو کرده است.

خانه قدیمی وخاطره انگیز جمشیدیه را فروخته و به آخرین خیابان شهر پناه برده. میان آپارتمانش تا کوه‌های شمال پایتخت، تنها یک کوچه فاصله است. خانه‌اش بر بلندای تپه‌ای ساخته شده که در سال‌های دور، سرای ارتشبد نصیری بوده. هنوز بقایای خانه نصیری را می‌شود دید با تانکر آبی که زنگار گرفته، اما همچنان استوار ایستاده است. از پنجره خانه‌اش می‌شود پایتخت دود گرفته را هم دید و ساختمان‌هایی که بی‌هیچ نظمی سر به آسمان ساییده‌اند.

شهردار پیشین تهران وقتی شهر را نشان‌مان می‌دهد، آه می‌کشد و می‌گوید «نفسم گرفت از این شهر» و ما پرسش‌هایمان را این گونه آغاز می‌کنیم «شما چقدر در به وجود آمدن این وضع نقش داشته‌اید؟»

خلاصه ای از این گفت وگو را می خوانید:

- نمی‌دانم شما نمایشنامه «دشمن مردم» نوشته هنریک ایبسن را خوانده‌اید یا نه. داستان شهری است که چشمه‌های آب معدنی دارد و به واسطه این چشمه‌ها، در آمد زیادی نصیب مردم شهر می‌شود. برادر شهردار، پزشک است و متوجه می‌شود که آب تنی در چشمه‌های شهر، سلامتی را به خطر می‌اندازد. موضوع را به برادرش می‌گوید اما شهردار از او می‌خواهد سکوت کند. به انجمن شهر می‌گوید، اما آنها هم می‌خواهند این موضوع را مسکوت نگه دارد. روزنامه شهر حاضر نمی‌شود صحبت‌هایش را منتشر کند و مردم هم او را دشمن مردم خطاب می‌کنند چون با وجود آنکه حقیقت را می‌گوید، اما در تضاد با منافع مردم صحبت می‌کند. خیلی وقت‌ها در کشور ما مسوولان و حتی مردم نمی‌خواهند به حرف‌های کارشناسی گوش کنند.

- اگر ساختار سیاسی تمامیت‌خواهانه و قدرت‌گرا باشد به این مسائل توجهی ندارد. در این ساخت به دلیل آنکه رویکرد غالب امنیتی و مبتنی بر قوه قهریه است، فکر می‌کنند که همه چیز با قدرت زور و اسلحه، شنود اطلاعات و ... کنترل می‌شود و از این راه می‌توان چالش‌ها را حل و فصل کرد. برای نمونه اسناد نشان می‌دهد که در دهه 50 بسیاری از کارشناسان و نهادهای تخصصی بخشی از این چالش‌ها را درک یا پیش‌بینی کرده بودند اما به دلیل ساختار سیاسی اقتدارگرا که مبتنی بر حکومت پادشاهی و اعلی‌حضرتی بود، این مسائل نادیده گرفته شد و اصلاً توجهی به آن نشد

- برای حل بحران، حکومت باید اعتماد به نفس داشته باشد، تصمیم قاطع بگیرد و پای آن بایستد. اگر چنین روحیه‌ای نباشد اقدامی برای رفع آن صورت نخواهد گرفت.

- شهرداری تهران که یکی از درگیرترین نهادها با مسائل جمعیتی است و باید از جمعیت کمتر دفاع کند، بیلبوردهای تبلیغاتی‌اش را به چند نقاش نامتخصص و بدسلیقه می‌دهد تا سیاست ازدیاد جمعیت را تبلیغ کنند. درست مثل اینکه سازمان محیط زیست از قطع درختان دفاع کند.

- پایتخت در هر کشوری، نقش دکور آن کشور را دارد. پایتخت‌ها در کشورهای اقتدارگرا، ویترینی از بدبینی، خشونت، بزهکاری و نظامی‌گری هستند. می‌خواهید ببینید کشوری دارای نظم و امنیت قابل قبول است؟ در پایتختش قدم بزنید. می‌خواهید ببینید کشوری دموکرات و مردم سالار است؟ به چهره مردمان پایتختش نگاه کنید. می‌خواهید ببینید رونق اقتصادی وجود دارد؟ به لباس مردمانش نگاه کنید.

- تهران ما در سال‌های گذشته، چهره‌های متفاوتی داشته است. گاهی تهران نماد توسعه و امیدواری مردم بوده و گاهی نماد بی‌نظمی و ناامیدی. به نظر شما در هشت سال گذشته پایتخت ایران نماد چه چیزی بوده است؟ من فکر می‌کنم پایتخت ما در سال‌های گذشته نماد بی‌نظمی، قانون شکنی، ناامیدی، اعتراض و نگرانی بوده است. چند روز پیش وانتی دیدم که روی شیشه‌اش نوشته شده بود «نفسم گرفت از این شهر» که نشان می‌دهد چقدر مردم نسبت به مسائلی که در شهر با آن مواجه هستند، احساس بدی دارند.

- انتقال پایتخت نه تورم را کاهش می‌دهد، نه بیکاری را کم می‌کند و نه آسمان شهر را تمیز. درست مثل این است که فردی مقروض و ورشکسته، خانه‌اش را از این محل به محلی دیگر منتقل کند. شاید در سایه ناشناس بودن، چند صباحی بتواند دوباره سر مردم کلاه بگذارد اما مدتی بعد، بقال و قصاب محل متوجه می‌شوند که او فرد متعهد و سالمی نیست. بر فرض انتقال پایتخت ایران به نقطه‌ای یا شهری دیگر، تورم که از بین نمی‌رود. آلودگی و کم‌آبی که محو نمی‌شود. باید از کسانی که دنبال چنین طرح‌های غیر قابل اجرایی هستند پرسید واقعاً چه می‌خواهند؟

- سال‌ها پیش که بحث انتقال پایتخت مطرح بود، شهرداری تهران این بحث را مطرح کرد که حضور خیلی از نهادها و ارگان‌ها در تهران، ضرورتی ندارد. زمانی که من شهردار بودم یکی از پرونده‌های مطرح، حضور نیروی دریایی در تهران بود. در تهران کدام منبع آبی وجود دارد که نیروی دریایی در آن مستقر باشد؟ وقتی چنین منبعی وجود ندارد، چرا باید یک منطقه وسیع از شهر به کارکنان این نیرو اختصاص داده شود. جالب این بود که همان موقع زمین‌های منطقه مسگرآباد به تعاونی نیروی دریایی منتقل شد و می‌خواستند چهار هزار دستگاه خانه برای پرسنل این نیرو بسازند، از همان ابتدا معلوم بود که پرسنل نیروی دریایی برای زندگی به آن منطقه نخواهند رفت و فقط می‌خواهند به اسم تعاونی از آنجا استفاده کنند و واحدها را بفروشند و سود کنند.

- از نمایندگان مجلس بپرسید چرا طرحی تصویب نمی‌کنند که ارگان‌های نظامی دیگر نتوانند در تهران شهرک‌سازی کنند؟ به اسم نهادهای دولتی زمین گرفتند و ساختند و به اسم خانه‌های ارزان به مهاجران فروختند. آیا نمایندگان مردم از حجم خانه‌سازی نیروهای نظامی و انتظامی بی‌اطلاع هستند که از انتقال پایتخت سخن می‌گویند؟ آیا می‌شود چنین پایتختی را تکان داد؟

- بعید می‌دانم حاکمیت به این نتیجه رسیده باشد که برای پیشگیری از تکانه‌های سیاسی باید پایتخت را تکان بدهد. اتفاقاً اگر چنین هدفی مد نظر باشد، نتیجه معکوس خواهد داشت. در این صورت مردم می‌پرسند چرا دولت، وزارتخانه‌ها و سازمان‌هایش را همراه با کارکنانش از منطقه آلودگی و ترافیک دور کرد و ما را میان این همه مشکل تنها گذاشت؟ اصلاً برای حکومت مردمی این معقول نیست که وزارتخانه‌ها و پرسنل خود را به یک منطقه مناسب ببرد و دیگر افراد در همین شهر با وضعیتی چالش برانگیز بمانند و زندگی کنند.

- آیا درست است مردم را در شهری که دود، موش، ترافیک و سوسک محاصره‌اش کرده‌اند، تنها گذاشت و فرار کرد؟ علما نقلی دارند با عنوان «تصدیق بلاتصور»؛ من فکر می‌کنم این عنوان در انتقال پایتخت نیز موضوعیت می‌یابد.

- تجربه اکثر کشورها در انتقال پایتخت‌ها تقریباً شبیه برداشتن صفر از واحدهای پولی است. تورم‌های سنگین، پول کشورها را کم‌ارزش می‌کند و سیاستگذاران پولی به این نتیجه می‌رسند که صفرها را کم کنند. این یک سیاست اشتباه پولی است مگر اینکه پیش زمینه‌اش فراهم شود. در حقیقت حذف صفر باید یک سیاست از یک بسته سیاستی باشد، اگر نه دوباره صفرها به واحد پولی برمی‌گردد. فرض کنید پایتخت را به نقطه‌ای دیگر منتقل کردید، آن وقت فکر می‌کنید رشوه و فساد در پایتخت جدید به وجود نمی‌آید؟ فکر می‌کنید فحشا در شهر جدید به وجود نمی‌آید؟ فکر می‌کنید تورم خودش از بین می‌رود؟

- معتقدم بازسازی ساختارها بر انتقال پایتخت مقدم است. در این صورت، قطعاً راه‌حل این خواهد بود که به جای انتقال پایتخت که بسیار سنگین و هزینه‌بر است، نهادهای زاید در تهران به شهرستان‌های مختلف منتقل شوند. برای مثال حضور سازمان‌هایی مانند شیلات، دخانیات و خیلی از نهادهای نظامی در تهران ضرورتی ندارد. با انتقال این سازمان‌ها علاوه بر اینکه هزینه‌هایشان سبک‌تر می‌شود، کارشان هم راحت‌تر انجام می‌شود.

- همین دانشگاه آزاد که در منطقه شمال غرب تهران ساخته شد مدت‌ها با مانع شهرداری روبه‌رو بود، نهایتاً آقای هاشمی (رئیس‌جمهور وقت) خودشان وارد شدند و گفتند که اینجا را ندیده بگیرید، با اینکه اصل منطق را ایشان قبول داشت ولی گفتند که اینجا به هر حال یکی از پایگاه‌های جدی این دانشگاه است.

- در دولت آقای مهندس موسوی، وزارت مسکن در دوره مرحوم کازرونی بخشنامه‌ای برای مقابله با کمبود مسکن ابلاغ کرد. بر اساس این بخشنامه به تمام مالکان اجازه داده شد تا پیلوت‌ها و پارکینگ‌ها را تبدیل به واحد مسکونی کنند. این طرح خیلی ضربتی بود و آماری که تهیه کردیم نشان داد که 200 هزار پارکینگ تبدیل به واحد مسکونی شده است. این باعث شد که تمام معابر، مملو از ماشین شود. خانه‌های غیراستانداردی هم به وجود آمد که به هیچ عنوان برای زندگی مناسب نبود.

- تاکید می‌کنم باید تکلیف خودمان را با خودمان روشن کنیم. در انتقال پایتخت استراتژی معلوم نیست. اگر مسوولان اعتماد به نفس داشته باشند و از مردم نترسند و اختیار زندگی مردم را به خودشان واگذار کنند، امور متعادل می‌شود.

- اگر مدیران قوی، توانمند و برنامه‌ریز در استان‌ها منصوب شوند و به آنها اعتماد شود، فعالیت اقتصادی و اداری استان‌ها از تهران مستقل شود، بخشی از مشکلات تهران حل می‌شود. چه لزومی دارد این قدر مسائل متمرکز باشد در کشوری که این قدر توانمندی دارد، چرا این قدر ناتوانی وجود دارد؟

- انتقادهای زیادی به دولت آقای احمدی‌نژاد دارم، اما همین که در سفرهای استانی به شهرهای دور دست سفر کرد و به مردم آنجا توجه بیشتری نشان داد، سیاست خوبی بود.

- مطمئن باشید طرح انتقال پایتخت از سوی شورای نگهبان تایید نمی‌شود. زیرا بار مالی دارد. اگر هم تایید شود، هیچ اتفاقی در طول 15 سال آینده، نمی‌افتد. تنها بار مسوولیتی را از دوش یک عده‌ای ممکن است بردارد و وقتی بگویند شما چه کردید بگویند ما طرح انتقال پایتخت را تصویب کردیم. در حالی که الان باید بیایند وزارت نفت را موظف کنند که بنزین پایتخت را استاندارد کند. به مترو رسیدگی بیشتری شود، طرح انتقال برخی ارگان‌ها و سازمان‌های نظامی دنبال شود.

- اصلاح باید در ساختار سیاسی و اقتصادی کشور رخ دهد. تا این اصلاح رخ ندهد؛ نمی‌توان گفت وضعیت تهران درست می‌شود. برای مثال وقتی سیاست و اقتصاد متمرکز است، چگونه می‌توان از روند مهاجرت کاست؟ تا زمانی که اجازه قطعه‌قطعه شدن اراضی داده می‌شود، می‌توان به کشاورزی امید داشت؟ تا زمانی که قیمت کالاها و خدمات واقعی نشود و دولت دست از قیمت‌گذاری برندارد، هیچ کس رغبت به سرمایه‌گذاری خواهد داشت؟ فکر می‌کنید کشور‌های دیگر که پایتختی مانند تهران داشته‌اند، چه کاری انجام داده‌اند؟ آنها تکلیف خود را به روشنی مشخص کرده‌اند.

- دولت باید تصمیم بگیرد می‌خواهد تن به تمرکز سیاسی و اقتصادی بدهد یا نه، می‌خواهد کار دست مردم باشد یا همچنان پس از سه دهه فکر می‌کنیم دولت ولو با قصد خیر باید در وسط میدان اجرا باشد. بدون آنکه این راهبردها معلوم شود، هر اقدامی مسکن است که فقط مدت کوتاهی درد را تسکین می‌دهد اما درمان نمی‌کند. جمله آخر من این است که اصلاح امور کشورداری مهم‌تر از انتقال پایتخت است. توجه به توسعه مهم‌تر از طرح‌های انتزاعی مثل انتقال پایتخت است. وقتی دولت به شکل واقعی خصوصی‌سازی کند و اندازه‌اش را متناسب کند، چه نیازی دارد که به منطقه‌ای دیگر کوچ کند؟
اشتراک گذاری :
ارسال نظر