بورس‌نیوز، قدیمی ترین پایگاه خبری بازار سرمایه ایران

      
شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۲ - ۱۸:۱۸
کد خبر : ۱۰۷۵۰۲
در روز های اخیر و با توجه به مذاکرات دیپلماتیک ایران با کشور های مختلف در طول برگزاری مجمع عمومی بحث های فراوانی در جامعه ایرانی در باره فرایند و دورنمای این مذاکرات به ویژه در مورد امریکا به وجود آمده است. بخشی از افکار عمومی در واکنش به این مذاکرات در هنگام بازگشت رئیس جمهور به استقبال وی رفتند و برخی هم به اعتراض به وی برخاستند. بدون تردید هر دو گروهی که خود را به استقبال یا اعتراض رئیس جمهور رساندند،بخش هایی از جامعه ایرانی هستند.جامعه ای پویا و متکثر که لازم است دولتمردان از این پویایی و تکثر به نفع منافع جمهوری اسلامی ایران استفاده کنند. بی تردید چه با هیجان به استقبال طرفداران مذاکره رفتن  چه با عصبانیت به تعقیب مخالفان پرداختن منفعتی برای جمهوری اسلامی ایران ندارد.داشتن استراتژی برای بهره برداری از پتانسیل جامعه ایرانی یکی از اولویت های پیش روی دولتمردان در ماه های آینده است. 

دكتر عبدالرحمن حسني فر، در یادداشتی اختصاصی برای تابناک، به نوعی یک استراتژی داخلی در ارتباط با موضوع امریکا ترسیم کرده است.دریچه ای که باید بیش از پیش گشوده شود و صاحب نظران بدون هیجان و پیش داوری و در جهت حداکثر رساندن منافع ملی ایرانیان به گسترده شدن آن کمک کنند.
نمايندگان دولت يازدهم به عنوان تيم عملياتي مواجهه با موضوعات مربوط به ايران و آمريكا از قبيل پرونده هسته اي، تحريم ها و قطعنامه ها، بحران سوريه و ديگر موضوعات جدي و مهم در حال اجرا به حساب مي آيند.در موضوعاتي كه اكثر جامعه ايراني را درگير خود مي كند مطمئنا نياز به حمايت نظري و عملي يك اصل منصفانه يا حتي منطقي به حساب مي آيد.در حال حاضر كه «بيشتر» جامعه ايراني با مشكلات اقتصادي، بعضا سياسي و حتي فرهنگي و اجتماعي ناشي از تحريم هاي مربوط به پرونده هسته اي ايران و مديريت خاص تيم قبلي در برخي از حوزه ها دست به گريبان است به نظر مي آيد استراتژي درست و مناسب در فرصت و تيم جديد، كم كردن آثار و تبعات تحريم ها يا حتي در صورت امكان لغو آنها است.اينكه آمريكا «دلال تحريم» است نه «حلال تحريم» چنانكه برخي اعتقاد دارند باعث مي شود واقع بينانه و تيزبينانه به رفتارهاي تعاملي آن در ارتباط با ايران نگاه شود.اگر موضوع تحريم ها حتي با درصد پايين با ايجاد اعتماد و اتخاذ يك «رويكرد تنش زدا» كمتر مي شود اين چه ذهني است كه ممكن است خلاف آن را مطرح كند كه عواقبي بس بحران زا در بر دارد ومطمئنا تبعات بحران آن از گستردگي خاصي برخوردار است.راه حل هايي چون «مقاومت» در حوزه هاي اقتصادي و سياسي هم در فضاي بدون چاره نيز رد نمي شود.
لازم به ذكر است كه با هر اقدامي در هر سطحي خصوصا در عرصه عمومي و اجتماعي، ممكن است انتقادات يا حتي مخالفت هايي بشود كه اين انتقاد يا مخالفت به نظر من مي تواند در جنبه «نظري» آن باشد و اين حق كساني است كه مي خواهند انتقاد كنند يا رويكردشان به موضوعي(كاري، روشي و سياستي)، انتقادي است.

در فضاي «اسلام هراسي»، «ايران هراسي» و «شيعه هراسي» همانطوري كه در تاريخ قابل تصديق است اين واقعيت وجود دارد كه جامعه ايراني بيش از 200 سال است به هيچ كشور ديگري حمله نكرده است؛يعني ايران بيش از200 سال است در عرصه «تعامل بدون خشونت» به عنوان رويكردي پيشرفته حركت كرده است و اين لزوما از سر ضعف نبوده وگاهي قدرت داشته اما «تعامل بدون خشونت» را استراتژي خود قرار داده است.البته اين به معناي مورد تجاوز يا حمله قرار نگرفتن از جانب قدرت ها و كشورهاي ديگر نيست.نمونه بارز آن در صد سال اخير اشغال بخشي از ايران توسط روس ها در شمال و انگليسي ها در جنوب در جنگ اول بين الملل، اشغال ايران در شهريور 1320 در بحبوجه جنگ دوم بين الملل و جنگ تحميلي عراق عليه ايران در سال 1359 است.همچنين اين ادعا كه ايراني در تاريخ دو قرنه خود به كشور ديگر حمله نكرده در حال حاضر به معني آماده نبودن و بالا نبردن توان نظامي براي مقابله و ايستادگي با نيروهاي تنش زا نيست.
آنچه در حال حاضر مربوط به ايران به عنوان واقعيتي غير قابل انكار به حساب مي ايد، بحث طرح سلسله وار اشكالاتي در مورد انرژي هسته اي، گسترش فضاي شيعه هراسي در منطقه خاورميانه و ايران هراسي در سطح جهاني و پيدا شدن طرفداراني براي اين ادعا در فضاي رسانه اي و سياستي جهاني است؛ادعايي كه از ديد عموم ايراني ها و كارشناسان منصف، بحثي سياسي است و در نتيجه اتهامي بيش نيست.

اخيرا در عرصه ديپلماسي ايران و امريكا واقعه اي جديد روي داد و آن ارتباط تلفني دو رئيس جمهور ايران و امريكا بود.به نظر مي آيد تلاشي در جهت نداشتن ترس از مذاكره در اين زمينه در حال اتفاق است.اينگونه استنباط مي شود كه سياستمداران ايراني به اين نتيجه رسيده اند ممكن است بخشي از مشكلات جامعه ايراني با مذاكره با آمريكا حل شود يا به عبارت ديگر در نفس مذاكره اشكالي نيست بلكه آنچه مهم است نحوه و نوع مذاكره، مهم تر از انجام يا ندادن آن در وضعيت فعلي است.در اين زمينه، رويكرد درست و مناسب در عرصه نظري و عملي چه خواهد بود؟ به نظر من هر رويكرد عمومي بايد از جانب جامعه(كارشناسان، سياستمداران وعرصه فرهنگ عمومي)مورد تقويت قرار بگيرد.اين تقويت حتي ممكن است با انتقاد باشد و نه صرفا حمايت و تعريف. به عبارت ديگر ما بايد ياد بگيريم كه لزوما تعريف، حمايت نيست همانطوري كه لزوما هر نوع مخالفتي، تخريب و كارشكني نيست.اگر مخالف هستيم بايد مخالفتمان روشمند و دقيق، بدون توهين و افترا و دروغ پراكني باشد و اگر حمايت مي كنيم روشمند و دقيق، بدون تملق و چاپلوسي و اغراق باشد.

به نظر مي آيد موضوع آمريكا «پروژه اي ملي» است؛ يعني همه مردم ايران و همه اجزاء حكومت در نحوه و نوع تعامل آن بايد دخيل باشند.شكاف هاي زيادي در مورد اين موضوع وجود دارد كه به راحتي ، و به قول معروف «مثل آب خوردن» مي توان با طرح آنها، تمام پروژه را زمين زد.حال كه بدنه سياستمداران اجرايي  به نظر مي ايد با هماهنگي با رأس نظام در اين راه گام برداشته اند بايد به فكر چگونگي تحقق «منافع ملي» در اين رابطه بود؛بدون حب و بغض هاي جناحي و گروهي و حزبي، صرفا به «منافع ملي» بايد فكر كرد.البته شايان تذكر مجدد است كه اين به معناي مخالفت و انتقاد نكردن با نحوه و نوع مواجهه با امريكا نيست.

در مورد آمريكا هم موافق و هم مخالفاني در جامعه ايراني وجود دارد و اين از اتفاقات و تحليل هايي كه در اين چند روز، روي داده كاملا استخراج و استنباط مي شود.
به نظر مي ايد استراتژي درست در اين زمينه «تك صدايي نظري» نيست بلكه «چند صدايي نظري» و «تك صدايي عملي» است.«چند صدايي نظري» حتي مي تواند همين تظاهرات و راهپيمايي ها و تحليل ها و اظهار نظرات  مخالف گونه باشد. اما مهم در اين مخالفت ها، رعايت احترام و اعتبار فرد، نهاد و تشكيلات مورد مخالف قرار گرفته از يك طرف و وجود فضا براي همه گروه هاي موافق و مخالف از طرف ديگر است.چند صدايي نظري بايد به گونه اي باشد كه در عمل خللي در سياست در حال اجرا روي ندهد.نوع موضع گيري و نحوه آن و حتي زمان ارائه مواضع در دو سطح نظري و عملي بايد از هم تفكيك داده شده و مشخص باشد تا چند صدايي عملي و چند قدرتي يا چند حاكميتي تعبير نشود.بازنگري در موافقت ها و مخالفت هاي اين چند روزه شايد ما را به تفكيك اجمالي و اوليه برساند.ضمنا شفافيت عملي هم اصلي مهم در اين زمينه است.

امريكا كه در سياست گذشته ما دشمن و سمبل استكبار تلقي مي شده است نمي تواند يك شبه با آغوش باز از آن استقبال كرد و اين گفتگوي تلفني روحاني با اوباما را هم نمي توان دادن امتياز خاصي تلقي كرد جز اينكه ظاهرا قرار است گفتگويي صورت بگيرد همانگونه كه با انگليس و روسيه و هر كشور ديگري گفتگو و مذاكره مي كنيم. براي اينكه آمريكا كشوري به رسميت شناخته شده در عرصه جهاني است و مذاكره با آن به معني پذيرش همه حرف هاي آن و يا برقراري ارتباط، تلقي نمي شود. 

به عنوان يك استراتژي در داخل، مخالفان فردي و گروهي بر ادعاي خود مي توانند بمانند و چشمان تيزبين خود را حول تحولات اين موضوع، بيدارتر و هوشيارتر نمايند تا آمريكايي ها بدانند داخل ايران مخالفاني هستند كه به نظر همان ادعاي گذشته را دارند و آمريكا  را دشمن مردم ايران قلمداد مي كنند و روحيه استكباري آن را فروكش شده نمي دانند.سياستمداران داخلي از اين ظرفيت مي توانند جهت امتياز گيري استفاده كنند.البته اين به نظر من حركت در فضاي چند صدايي نظري است اما مطمئنا در عرصه عمل و كنش تعاملي بايد يك صدا وجود داشته باشد چرا  كه همانطوري كه گفته شد«اين پروژه، ملي است».
اشتراک گذاری :
ارسال نظر