جهان در یک نگاه «شماره ۱»

بورس نیوز:
مقدمه
در دنیای پرتلاطم امروز، رویدادهایی رخ میدهد که برخی مسیر بازارها را تغییر میدهند و برخی دیگر، تصویر آینده را دگرگون میکنند. گاهی این تحولات آنقدر به هم پیوستهاند که برای فهمیدنشان باید آنها را در یک قاب دید. «جهان در یک نگاه» همین قاب را میسازد؛ رصد و انتخاب مهمترین تحولات جهانی و بازنویسی آنها به زبان تحلیلی فشرده و شفاف، تا در چند دقیقه، تصویری روشن از آنچه بر بازارها و معادلات قدرت میگذرد پیش رویتان باشد.
این گزارش، نخستین شماره «جهان در یک نگاه» است که بر پایه تحلیلها و گزارشهای منتشرشده در رسانههای معتبر بینالمللی، چون The Wall Street Journal، Financial Times، The Economist، Associated Press و Reuters تهیه شده است. در این شماره به موضوعاتی، چون شکاف خطرناک در زرادخانه موشکی آمریکا پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، طرح حذف چهار صفر از ریال و پیامدهای واقعی آن بر اقتصاد کشور، اختلاف واشنگتن و پکن بر سر خرید نفت از ایران و روسیه و اثرات احتمالی آن بر بازار نفت، تحریمهای تازه آمریکا علیه شبکههای مالی مرتبط با تهران، و گزارش اکونومیست درباره اثر نرخهای بهره بالا بر بازار مسکن آمریکا و شباهت این تجربه با رکود مسکن در ایران پرداختهایم.
در کمتر از پنج دقیقه، تصویری کامل از نبض اقتصاد و سیاست جهان در دست دارید؛ نخستین شماره «جهان در یک نگاه» شما را با مهمترین رویدادهای روز از زرادخانه موشکی ایالات متحده تا جنگ تجاری بین چین و امریکا همراه میکند.
جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، قدرت پوشالی سامانه موشکی آمریکا را فاش کرد!
به گزارش وال استریت ژورنال: تنها ۱۲ روز نبرد سنگین میان ایران و اسرائیل کافی بود تا یکی از بزرگترین ضعفهای پنهان ارتش آمریکا آشکار شود؛ واشنگتن برای پشتیبانی از متحد خود، دو سامانه پیشرفته پدافند موشکی THAAD را در خاک اسرائیل مستقر کرد و در کمتر از دو هفته، بیش از ۱۵۰ فروند موشک رهگیر به ارزش تقریبی ۲ میلیارد دلار شلیک شد. این رقم معادل یکچهارم کل موجودی THAAD پنتاگون از سال ۲۰۱۰ تاکنون است. همزمان، ناوشکنهای آمریکایی در مدیترانه و دریای سرخ بیش از ۸۰ موشک رهگیر SM-۳ با قیمت ۸ تا ۲۵ میلیون دلار برای هر فروند بهکار گرفتند.
با وجود این هزینه نجومی، دهها موشک بالستیک ایرانی توانستند از شبکه چندلایه دفاعی عبور کنند. منابع آگاه میگویند حتی طرحی برای انتقال ذخایر رهگیر خریداریشده توسط عربستان به اسرائیل مطرح شده بود؛ اقدامی که به دلیل تهدیدات موشکی علیه خود عربستان حساسیتبرانگیز بوده است.
این جنگ نشان داد که دکترین دفاعی آمریکا برای عصر جدید جنگها جایی که حملات حجیم و ارزانقیمت میتوانند در چند روز میلیاردها دلار تجهیزات را مستهلک کنند، با چالش جدی روبهروست. ضعف در ظرفیت تولید سریع، ناتوانی در بازبارگذاری موشکها در دریا و کمبود ذخایر آمادهبهکار، همگی نقاط آسیبپذیری هستند که در صورت وقوع بحران همزمان با چین یا کره شمالی، میتواند آمریکا را به «نقطه بحران دفاعی» برساند؛ نقطهای که حتی ابرقدرتها نیز بدون مهمات خواهند ماند.
حال که تصویر کلی مشخص شد بهتر است عمیقا مقاله را بررسی کنیم:
جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، فراتر از یک درگیری منطقهای، بهمثابه یک «آزمایش واقعی» برای توان دفاعی آمریکا عمل کرد و نتیجه آن یک پیام روشن داشت: زرادخانه پنتاگون، آنقدر که تصور میشود، عمق و تابآوری ندارد.
ایالات متحده برای پشتیبانی از اسرائیل، دو سامانه پدافند پیشرفته THAAD را وارد میدان کرد و در کمتر از دو هفته، یکچهارم کل موجودی رهگیرهای خود را مصرف کرد. ناوشکنهای آمریکایی نیز در همین بازه زمانی بیش از ۸۰ موشک SM-۳ چند میلیوندلاری شلیک کردند، اما با وجود این هزینههای سنگین، دهها موشک ایرانی از شبکه چندلایه دفاعی عبور کردند.
یکی از عوامل احتمالی درخواست آتشبس از سوی آمریکا و اسرائیل، همین کاهش سریع ذخایر مهمات بود؛ ادامه جنگ میتوانست اسرائیل را در وضعیت دفاعی بهشدت شکنندهای قرار دهد. این رخداد نشان داد که بازدارندگی ایران نهتنها حفظ شده، بلکه در صورت درگیری مجدد میتواند هزینههای سنگینی به آمریکا و اسرائیل تحمیل کند.
اکنون دو طرف عملاً وارد یک وضعیت بازدارندگی دوطرفه شدهاند. آتشبس فعلی، بیش از آنکه محصول تمایل به صلح باشد، نتیجه یک موازنه اجباری است. ایران با برتری عدد بر تکنولوژی ثابت کرده که میتواند سامانههای میلیارددلاری را با موشکهای کمهزینه فرسوده کند؛ الگویی که هر بار تکرار شود، واشنگتن را به مرز بحران دفاعی نزدیکتر خواهد کرد.
از منظر اقتصادی، این جنگ یک عدمتقارن خطرناک را نیز آشکار ساخت: هر رهگیر آمریکایی دهها میلیون دلار ارزش دارد، در حالی که موشکهای بالستیک تهاجمی با کسری از این مبلغ ساخته میشوند. این شکاف هزینه، در جنگهای فرسایشی به ضرر آمریکا عمل میکند و در سناریوی بحران همزمان با چین یا کره شمالی، میتواند پنتاگون را به نقطهای برساند که حتی ابرقدرتها هم بدون مهمات بمانند.
ایران توانست با بهرهگیری از برتری عددی و توانایی هزینهتراشی برای دشمن، موازنه قدرت را تغییر دهد و طرف مقابل را به توقف وادارد؛ دستاوردی که میتواند بر معادلات امنیتی منطقه در سالهای آینده تأثیرگذار باشد.
خبر حذف چهار صفر از پول ملی به فایننشیال تایمز رسید!
به گزارش فایننشیال تایمز: کمیسیون اقتصادی مجلس با کلیات طرح دولت برای حذف چهار صفر از ریال موافقت کرد؛ بر اساس این طرح، هر ریال جدید معادل ۱۰ هزار ریال فعلی خواهد بود و از ۱۰۰ «قران» تشکیل میشود. هدف رسمی این تغییر، سادهسازی محاسبات مالی و کاهش هزینه چاپ اسکناس عنوان شده، اما کارشناسان هشدار میدهند که بدون مهار تورم و اصلاحات ساختاری، این اقدام صرفاً یک جراحی ظاهری بر پیکر اقتصاد است. ارزش ریال که طی دههها تحت فشار تورم مزمن، تحریمهای بانکی و نفتی و سوءمدیریت کاهش یافته، پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل بیشتر سقوط کرده است. همزمان، تهران با طرح شروطی همچون جبران خسارت جنگ و تضمین امنیت مذاکرات، از آمادگی برای ازسرگیری گفتوگو با آمریکا خبر داده است.
حذف چهار صفر از ریال؛ جراحی ظاهری بر پیکر زخمی اقتصاد
تصویب کلیات لایحه حذف چهار صفر از ریال در کمیسیون اقتصادی مجلس، آن هم در شرایطی که ارزش پول ملی طی دههها تحت فشار تورم مزمن، تحریمهای سنگین، سوءمدیریت و فساد ساختاری سقوط کرده، بیش از آنکه یک اصلاح واقعی باشد، شبیه یک تغییر شکلی و نمادین است. طبق طرح، هر ریال جدید معادل ۱۰ هزار ریال فعلی خواهد بود و از ۱۰۰ قران تشکیل میشود؛ هدف رسمی، سادهسازی محاسبات و کاهش هزینه چاپ اسکناس عنوان شده است.
با این حال، تجربه کشورهایی مانند ترکیه و رومانی نشان داده که چنین اصلاحاتی تنها زمانی اثرگذار است که در کنار ثبات اقتصاد کلان، کنترل کسری بودجه و انضباط پولی انجام شود. در ایران، کسری بودجه گسترده دولت که بیش از ۸۵ درصد آن صرف هزینههای جاری و نه سرمایهگذاری زیرساختی میشود، خود محرک اصلی تورم است. در این بستر، حذف صفرها بیشتر به گول زدن اقتصاد شباهت دارد تا درمان بیماری.
از سوی دیگر، با توجه به بیاعتمادی عمومی نسبت به سیاستهای اقتصادی دولت، حتی تأثیرات کوتاهمدت روانی این اقدام نیز بعید به نظر میرسد. تا زمانی که اصلاحات ساختاری داخلی و بازتعریف سیاستهای کلان اقتصادی اتفاق نیفتد، چنین تصمیماتی بیشتر کارکرد نمایشی دارند و در عمل همانند یک بازی بیاثر باقی خواهند ماند.
زمانبندی این طرح درست پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل و سقوط دوباره ریال نیز قابل توجه است. این همزمانی، پیام سیاسی روشنی دارد: دولت تلاش دارد با ارائه یک اقدام «قاطع» به افکار عمومی، تصویر مدیریت اوضاع را بازسازی کند. در بعد خارجی نیز، طرح آمادگی برای مذاکره با آمریکا مشروط به جبران خسارات جنگ و تضمین امنیت مذاکرات، در کنار این اصلاح پولی، میتواند بهعنوان اهرم چانهزنی عمل کند.
از منظر ژئوپلیتیک، همراهی این اقدام با تشکیل «شورای عالی دفاع» نشان میدهد که تهران به دنبال تقویت همزمان پیام اقتصادی و نظامی است. اما واقعیت این است که تا زمانی که تحریمها و محدودیت سرمایهگذاری خارجی پابرجاست، اقتصاد ایران همچنان در سایه تنشهای سیاسی حرکت میکند و هر شوک امنیتی میتواند آثار چنین اقدامات نمادینی را در کوتاهمدت خنثی کند.
به زبان ساده؛ حذف صفر از ریال بدون اصلاحات اساسی و کنترل تورم، تنها یک حرکت حسابداری برای سادهسازی ارقام است. کسری بودجه سنگین، تمرکز بر هزینههای جاری و بیاعتمادی عمومی باعث میشود که این اقدام نه در کوتاهمدت و نه در بلندمدت ارزش واقعی ریال را تقویت نکند؛ یک نمایش اقتصادی که در بهترین حالت، چند روزی بر سر زبانها میماند، اما مسیر اقتصاد را تغییر نخواهد داد.
آمریکا و تلاش برای محدود کردن خرید نفت ایران و روسیه
خبرگزاری آسوشیتدپرس بررسی کرد: در مذاکرات تجاری آمریکا و چین، بزرگترین اختلاف بر سر درخواست واشنگتن برای توقف خرید نفت از ایران و روسیه است. پکن تأکید کرده تأمین انرژی «بر اساس منافع ملی» ادامه خواهد داشت. چین که ۸۰٪ نفت ایران و بیش از ۱.۳ میلیون بشکه در روز نفت روسیه را میخرد، این موضوع را خط قرمز میداند و بعید است در برابر فشار تعرفههای ترامپ کوتاه بیاید. مهلت توافق تجاری فعلی در ۱۲ اوت به پایان میرسد و سرنوشت گفتوگوها میتواند به تمدید یا ورود به دور جدید جنگ تعرفهای منجر شود.
چین، نفت ارزان و سایه فشارهای تازه بر ایران
اختلاف واشنگتن و پکن بر سر خرید نفت از ایران و روسیه، در ظاهر بخشی از جنگ تعرفهای میان دو اقتصاد بزرگ جهان است، اما لایههای عمیقتری دارد که مستقیماً میتواند آینده فروش نفت ایران را تحت تأثیر قرار دهد. چین با واردات بیش از یک میلیون بشکه در روز نفت ایران و ۱.۳ میلیون بشکه در روز نفت روسیه، این منابع را ستون امنیت انرژی خود میداند. نفت ارزان از این دو کشور، هم هزینه انرژی پکن را کنترل میکند و هم فشار اقتصادی آمریکا را بیاثر میسازد. در شرایطی که مهلت توافق تجاری فعلی در ۱۲ اوت به پایان میرسد، چین نشان داده حاضر نیست برای اجتناب از تعرفههای ۱۰۰ درصدی ترامپ، امنیت انرژی خود را قربانی کند.
این اختلاف صرفاً اقتصادی نیست و به معادلات سیاسی و امنیتی گره خورده است. شواهد حاکی از آن است که واشنگتن پشت پرده در حال لابی با مسکو برای پیشبرد مذاکرات صلح اوکراین است. در صورت موفقیت این گفتوگوها و کاهش تنش میان آمریکا و روسیه، بخش مهمی از فشارهای اقتصادی و تحریمی که امروز متوجه مسکوست، میتواند به سمت ایران منتقل شود. در چنین سناریویی، سختگیریها بر صادرات نفت ایران افزایش مییابد و مسیر فروش به چین یا سایر خریداران محدودتر خواهد شد.
همزمان، به پایان مهلت اجرای برجام و خطر فعالسازی مکانیسم ماشه نزدیک میشویم. فعال شدن این ابزار، بازگشت تحریمهای بینالمللی شورای امنیت را بهدنبال خواهد داشت و فشار بر صادرات نفت و شبکه بانکی ایران را چندبرابر میکند. ترکیب این شرایط با احتمال انتقال فشارها از روسیه به ایران، میتواند بازار نفت کشور را وارد یکی از سختترین دورههای سالهای اخیر کند.
در مجموع، پرونده اختلاف انرژی میان آمریکا و چین فراتر از یک کشمکش تجاری است؛ این نقطه تلاقی رقابت ژئوپلیتیک، جنگ تعرفهای و مدیریت منابع انرژی جهانی است. هر تحول در مذاکرات تجاری یا صلح اوکراین، میتواند مسیر فشارها بر ایران را تغییر دهد. اگر توافق صلح اوکراین به نتیجه برسد، باید انتظار موج تازهای از محدودیتها و تحریمها را داشت؛ موجی که فعال شدن مکانیسم ماشه میتواند آن را به اوج برساند.
اگر این سناریوها دومینو وار به وقوع بپیوندد بورس با ریسکهای بسیاری بیشتری مواجه خواهد شد و مسیر سقوط را در پیش خواهد گرفت...
آمریکا و تحریمهای همه جانبه علیه ایران
همزمان با تشدید فشارهای تجاری و انرژی علیه تهران، وزارت خزانهداری آمریکا در ۷ اوت ۲۰۲۵ تحریمهایی را علیه ۱۸ فرد و نهاد اعمال کرد که به گفته واشنگتن در دور زدن تحریمها و ایجاد درآمد برای ایران نقش دارند.
در میان اهداف این تحریمها، نام شرکت RUNC Exchange System Company و مدیران آن، بانک Cyrus Offshore Bank و هلدینگ نرمافزاری Pasargad Arian Information and Communication Technology دیده میشود. این اقدام بخشی از راهبرد چندلایه ایالات متحده برای مسدود کردن مسیرهای مالی و بانکی ایران ارزیابی میشود؛ راهبردی که در صورت همزمانی با محدودیتهای فروش نفت، میتواند فشار اقتصادی بر کشور را به شکل محسوسی افزایش دهد.
بازار مسکن ایالات متحده در حال فروپاشی!
اکونومیست در سرمقالهای به بازار مسکن ایالات متحده پرداخته است: دوران طلایی مالکان خانه در آمریکا رو به پایان است. در نیمه اول ۲۰۲۵ قیمت مسکن در اغلب شهرها کاهش یافته و فشار اصلی از سیاست پولی سختگیرانه فدرال رزرو و نرخهای وام بالا میآید. تعرفههای تجاری دولت ترامپ نیز با کاهش رشد اقتصادی، بازار را تضعیف کرده است. بیشترین افت قیمت در جنوب و غرب، بهویژه فلوریدا، دیده میشود؛ جایی که هزینه بالای بیمه، افت تقاضای خارجی و مقررات سخت ایمنی شرایط را بدتر کرده است. با وجود کاهش تقاضا و کند شدن اقتصاد، فدرال رزرو احتمالاً کاهش چشمگیر نرخ بهره را در کوتاهمدت در دستور کار ندارد، چرا که تعرفهها و سرمایهگذاری سنگین شرکتهای فناوری در زیرساختهای هوش مصنوعی همچنان رشد اقتصادی را سرپا نگه داشتهاند.
اثر نرخ بهره بالا بر بازار مسکن در ایران و آمریکا؛ تکرار یک الگو در دو قاره
اکونومیست در گزارش اخیر خود تأکید میکند که نرخهای بهره بالا در آمریکا، موتور اصلی افت معاملات و کاهش قیمت مسکن در سال ۲۰۲۵ بوده است. این موضوع از منظر علمی به کانال نرخ بهره در سیاست پولی برمیگردد؛ زمانی که بانک مرکزی نرخ بهره را بالا میبرد، هزینه تأمین مالی افزایش یافته و وامگیری برای خرید داراییهای بلندمدت مانند مسکن کاهش پیدا میکند. در بازارهایی که خرید خانه بهشدت وابسته به وامهای بانکی است، حتی افزایشهای جزئی نرخ بهره میتواند به رکود سریع در معاملات منجر شود. این اثر دو بُعد دارد:
بُعد مستقیم: افزایش اقساط وام مسکن، کاهش قدرت خرید خریداران بالقوه
بعد غیرمستقیم: اثرگذاری بر انتظارات؛ وقتی نرخ بهره بالا میرود، خریداران انتظار کاهش قیمت دارند و خرید را به تعویق میاندازند، که خود به رکود دامن میزند.
مقایسه با ایران هم جالب است. از سال ۱۴۰۰، سیاست نرخهای بهره نسبتاً بالا در سیستم بانکی ایران (بهویژه نرخهای سود سپرده و تسهیلات) در کنار تورم ساختاری، عملاً باعث قفل شدن بخشی از سرمایهها در سپردههای بانکی و کاهش جذابیت سرمایهگذاری در بخشهای مولد و حتی بازار مسکن شده است. نتیجه در هر دو کشور مشابه است: رکود معاملاتی و فشار نزولی بر رشد بخش مسکن، هرچند در ایران عامل تورم و نااطمینانی سیاسی، تصویر را پیچیدهتر کرده است.
از منظر تئوریهای اقتصاد کلان، این موضوع با مدل IS-LM و فرضیات اثر نرخ بهره بر تقاضای سرمایهگذاری و همچنین کانال اعتبار منطبق است. نرخ بهره بالا به کاهش تقاضای کل، افت سرمایهگذاری بخش خصوصی و کند شدن رشد اقتصادی منجر میشود. در بخش مسکن، که سرمایهگذاری بلندمدت و با نقدینگی بالا لازم دارد، این اثر به شکل رکود عمیق و گاهی طولانیمدت بروز میکند.



