آینده مدیریت دارایی در ایران: پیمایش اختلال، رهبری تحول

به گزارش بورس نیوز، اقتصاد ایران بر لبه یک تحول ساختاری ایستاده است. دههها اتکا به درآمدهای نفتی، سیاستهای مداخلهجویانه، و نوسانات شدید ارزی، ساختارهای مالی و سرمایهگذاری کشور را تحت فشار قرار داده است. در این میان، حوزه مدیریت دارایی که روزگاری صرفاً به حفظ ارزش سرمایه در برابر تورمهای دورهای خلاصه میشد، اکنون به میدان نبردی استراتژیک برای خلق ارزش، هدایت سرمایهها به سمت بخشهای مولد، و تضمین پایداری اقتصادی در بلندمدت تبدیل شده است.
مدیریت دارایی در ایران، تاریخی پرفراز و نشیب داشته است. از دوران صندوقهای سرمایهگذاری با درآمد ثابت که بازدهی اسمی بالایی ارائه میدادند، تا دوران رونق بازار سرمایه در اوایل دهه ۹۰، همواره ماهیت این فعالیت با محیط کلان اقتصادی گره خورده است. با این حال، آینده این حوزه نه با تداوم روندهای گذشته، بلکه با توانایی ما در پیمایش اختلالهای نوظهور و رهبری یک تحول بنیادین رقم خواهد خورد. اگر این حوزه نتواند از حالت "حفظ ارزش" به حالت "خلق ارزش مولد" تغییر فاز دهد، شکاف بین ثروت ملی و پتانسیل اقتصادی عمیقتر خواهد شد.
اختلالهای سهگانه: نبض جدید بازار و چالشهای بقا
سه نیروی قدرتمند به طور همزمان، قواعد بازی سنتی در مدیریت دارایی را به چالش میکشند و چارچوبهای قدیمی ارزشگذاری و تخصیص را منسوخ میسازند:
۱. اختلال اقتصاد کلان: تورم ساختاری و فرسایش ریالی
بزرگترین چالش پیش روی سرمایهگذار ایرانی، تورم مزمن و ساختاری است. این پدیده دیگر یک متغیر کوتاهمدت نیست، بلکه به جزئی جداییناپذیر از محاسبات سرمایهگذاری تبدیل شده است. نرخ بهره واقعی (نرخ بهره اسمی منهای نرخ تورم انتظاری) به طور مداوم منفی بوده است.
تأثیر بر مدیریت دارایی:
این شرایط، ضمن فرسایش ارزش داراییهای ریالی (مانند سپردههای بانکی و اوراق کمریسک)، موجب گریز سرمایه به سمت بازارهای غیرمولد مانند ارز، طلا، و ملک شده است. این گریز، یک مکانیسم دفاعی است، اما در سطح کلان، تخصیص بهینه منابع را مختل کرده و منجر به شکلگیری "حبابهای دارایی" در بخشهای غیرمولد میشود.
مدیریت دارایی موظف است مدلهای خود را بر مبنای محافظت در برابر این فرسایش تعریف کند. رابطه بین ریسک اسمی و ریسک واقعی (ریسک تورمی تعدیل شده) باید هسته اصلی استراتژیها باشد.
۲. اختلال فناوری: عصر دادهمحوری و اتوماسیون
ظهور فناوریهای مالی (FinTech)، هوش مصنوعی (AI) و بلاکچین، تنها یک روند جهانی نیست؛ بلکه یک ضرورت برای اقتصاد ایران است که با کمبود نقدینگی ساختاری و چالشهای دسترسی به بازارهای جهانی مواجه است.
تحلیل دادههای عظیم (Big Data): پلتفرمهای نوین امکان تحلیل دادههای عظیم مرتبط با عملکرد شرکتها، زنجیرههای تأمین، و حتی احساسات بازار را فراهم میکنند. این امر، شناسایی زودهنگام ریسکهای پنهان (مانند ریسکهای زنجیرهای ناشی از تحریم یا مشکلات مدیریتی) را ممکن میسازد.
مدلسازی پیشرفته: الگوریتمهای یادگیری ماشینی میتوانند با دقت بسیار بالاتری نسبت به مدلهای سنتی، نوسانات بازده و همبستگی داراییها را در محیطهای پرنوسان ایران مدلسازی کنند.
بلاکچین و توکنایزیشن: این فناوری پتانسیل عظیم دموکراتیزه کردن دسترسی به داراییهای کمنقدشونده (مانند املاک صنعتی، یا پروژههای زیرساختی) و افزایش شفافیت در ساختار مالکیت را دارد.
۳. اختلال جمعیتی و اجتماعی: تقاضای نسل جدید
تغییر هرم سنی جمعیت، با افزایش سهم افراد در سن فعالیت و نزدیک شدن گروه بزرگی به دوران بازنشستگی، تقاضا برای محصولات مدیریت دارایی را پیچیدهتر کرده است. نسل جدید سرمایهگذاران ویژگیهای متمایزی دارند:
تقاضای شفافیت و پاسخگویی: این نسل به سادگی به مدیران دارایی اعتماد نمیکند و نیازمند گزارشدهی لحظهای و مبتنی بر عملکرد واقعی است.
تمایل به داراییهای جایگزین: با کاهش جذابیت بازدهی ثابت، این نسل به دنبال صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه زیرساخت، و ابزارهای دیجیتال است.
نیاز به نقدشوندگی: در محیطی که عدم قطعیت بالا است، سرمایهگذاران به ابزارهایی نیاز دارند که بتوانند به سرعت دارایی خود را نقد کنند، چیزی که در بازارهای سنتی ایران به سختی فراهم است.
نقل قول برجسته: "در شرایط اختلال، رهبری تحول در مدیریت دارایی نیازمند چشمانداز دادهمحور، نوآوری در ابزارها، و همراستایی با سیاستهای کلان است. مدیریت سنتی دارایی در ایران، اکنون بیش از هر زمان دیگری، نیازمند تبدیل شدن به یک شرکت فناوری است که خدمات مالی ارائه میدهد. "
رهبری تحول: از واکنش منفعل تا کنشگری فعال استراتژیک
عبور موفقیتآمیز از این طوفان اختلال، نیازمند یک رهبری تحولآفرین در سطح سیاستگذاری و بنگاهی است. این تحول، باید از تفکر "واکنشی" (پاسخ به نرخ تورم ماهانه) به تفکر "کنشگر فعال" (تأثیرگذاری بر تخصیص منابع ملی) تغییر یابد. این تحول بر سه ستون استوار است:
ستون اول: بازتعریف استراتژی تخصیص دارایی
استراتژیهای تخصیص دارایی باید از حالت ایستا و مبتنی بر توزیع تاریخی، به یک رویکرد پویا، تطبیقپذیر و چندوجهی تغییر کنند.
۱. صندوقهای درآمد مختلط:
در محیط تورمی، صندوقهای درآمد ثابت سنتی جایگاه خود را از دست دادهاند. آینده متعلق به صندوقهایی است که ترکیبی از ابزارهای با درآمد ثابت تعدیل شده با تورم، و همچنین تخصیص به اوراق مبتنی بر داراییهای واقعی (مانند اوراق بدهی شرکتهای بزرگ صنعتی یا کشاورزی) را در دستور کار دارند.
۲. توکنایزیشن و ابزارهای داراییمحور:
باید توسعه ابزارهای مالی نوین مانند صندوقهای پروژه که مستقیماً بر زیرساختها، انرژیهای تجدیدپذیر، یا صنایع تبدیلی سرمایهگذاری میکنند، تسریع یابد. توکنایز کردن داراییهای فیزیکی (مانند املاک دولتی یا خصوصی) میتواند با ایجاد واحدهای سرمایهگذاری خرد، نقدشوندگی را افزایش دهد و سرمایههای کوچک را به سمت پروژههای بزرگ هدایت کند.
ستون دوم: سرمایهگذاری در هوش و زیرساخت فناوری
بنگاههای مدیریت دارایی که صرفاً مدیران پول باشند، محکوم به شکست هستند. آنها باید تبدیل به مراکز تحلیل ریسک و فرصت مبتنی بر فناوری شوند.
ساخت تیمهای چندرشتهای: جذب تحلیلگران داده، مهندسان یادگیری ماشینی، و متخصصان بلاکچین ضروری است. مدیریت دارایی باید بتواند مدلهای پیچیده ریسک اعتباری و نقدشوندگی را به طور خودکار مدیریت کند.
استانداردهای دادهای: سرمایهگذاری در جمعآوری و پاکسازی دادهها برای اطمینان از صحت ورودیها به مدلهای هوش مصنوعی، حیاتی است. در غیاب شفافیت اطلاعات مالی شرکتهای پذیرفتهشده، اتکا به مدلسازی جایگزین اهمیت پیدا میکند.
ستون سوم: اصلاحات نهادی و قانونی برای تسهیل نوآوری
بدون پشتیبانی رگولاتوری، نوآوری در مدیریت دارایی در ایران سرکوب خواهد شد. این نیازمند یک تغییر پارادایم در نهادهای نظارتی است:
چارچوبهای قانونی برای داراییهای دیجیتال: سازمان بورس و بانک مرکزی باید به سرعت چارچوبهای قانونی شفافی برای داراییهای دیجیتال (مانند اوراق توکنایز شده یا استیبل کوینهای مرتبط با پروژههای زیرساختی) تعریف کنند تا ریسکهای حقوقی و عملیاتی کاهش یابد.
تسهیل ورود فینتکهای تخصصی: رگولاتوری باید با رویکرد (محیط آزمایشی تنظیمشده)، اجازه دهد تا استارتاپهای فینتک خدمات نوین مدیریت دارایی را در مقیاس کوچک آزمایش کنند و پس از اثبات کارایی، امکان گسترش آنها فراهم شود.
تثبیت سیاستهای کلان: هیچ مدل مدیریت دارایی پیشرفتهای نمیتواند در شرایطی که نرخ ارز و سیاستهای تجاری به صورت روزانه تغییر میکنند، عملکرد موفقی داشته باشد. ثبات کلان، پیششرط ضروری برای هرگونه استراتژی بلندمدت است.
چالشهای عملیاتی و مسیر پیش رو
تبدیل استراتژی به عمل نیازمند غلبه بر موانع عملیاتی است:
۱. کمبود زیرساخت داده: برخلاف بازارهای توسعهیافته، دسترسی به دادههای مالی شرکتهای ایرانی اغلب ناقص، غیریکنواخت و با تأخیر است. سرمایهگذاری در استخراج دادههای جایگزین (مانند تصاویر ماهوارهای برای سنجش فعالیت کارخانجات یا تحلیل اخبار) باید جایگزین تحلیل صرف گزارشهای رسمی شود.
۲. ریسک نقدشوندگی: بسیاری از داراییهای مولد در ایران (مانند سرمایهگذاریهای خصوصی در پروژههای زیرساختی) کمنقدشونده هستند. توکنایز کردن این داراییها میتواند تا حدی این مشکل را حل کند، اما نیازمند زیرساخت بازار ثانویه قوی است.
۳. آموزش و منابع انسانی: شکاف مهارتی بین تقاضای بازار (مدیریت دادهمحور) و عرضه فعلی (تحلیلگران مالی سنتی) بسیار عمیق است. سرمایهگذاری در آموزشهای پیشرفته در حوزه کمیسازی مالی برای بقا ضروری است؛ و در پایان اینکه آینده مدیریت دارایی در ایران یک مسیر از پیش تعیینشده نیست، بلکه یک انتخاب استراتژیک است که امروز باید صورت پذیرد. این حوزه، نقطه تلاقی ذخیره ارزش و خلق ارزش مولد در اقتصاد است.
ما میتوانیم در برابر اختلالهای ساختاری (تورم و عدم قطعیت) منفعل بمانیم و با اتکا به ابزارهای قدیمی، شاهد فرسایش تدریجی ثروت ملی باشیم. یا میتوانیم با پذیرش این چالشها به عنوان یک فرصت، رهبری یک تحول ساختاری را بر عهده بگیریم؛ تحولی که در آن:
فناوری به یک بخش اصلی در ساختار ارزشگذاری تبدیل شود.
شفافیت و پاسخگویی به بالاترین سطوح ارتقا یابد.
تخصیص سرمایه به سمت بخشهای زیرساختی و مولد هدایت شود.
این تحول نه تنها ارزش داراییها را در برابر موج تورم حفظ خواهد کرد، بلکه با هدایت هوشمندانه سرمایهها، موتور محرک رشد اقتصادی پایدار در دهه پیش رو خواهد بود و مدیریت دارایی را از یک فعالیت انفعالی به یک عامل فعال در بازسازی اقتصاد ایران تبدیل خواهد کرد.





