بورس‌نیوز، قدیمی ترین پایگاه خبری بازار سرمایه ایران

      
يکشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۲:۲۸
کد خبر : ۳۴۵۵۳

در کارخانه های چین، میزان پرداخت حقوق و دستمزد و همچنین میزان اعتراضات رو به افزایش است. این امر هم برای چین و هم برای اقتصاد جهان مثبت خواهد بود.



معجزه اقتصادی چین را نیروی کار ارزان آن به وجود آورده است. کارگران کارخانجات این کشور، خود را برای نسبت ناچیزی از دستمزد همردیفان آمریکایی یا آلمانیشان به آب و آتش می زنند. در حد پایین این طیف، ”جمعیتی شناور” متشکل از 130 میلیون نفر مهاجر با کار در کلان شهرهای چین طی سال گذشته به طور متوسط ماهانه 1348 یوان به خانه برده اند.

این پول که معادل 197 دلار است اندکی بیشتر از یک بیستم متوسط دستمزد ماهانه کارگران آمریکا می باشد. البته این مقدار، 17% بیشتر از میزان مربوط به یک سال پیش از آن است. در چین، دستمزدها نیز همانند اقتصاد آن جهش داشته است. در سواحل دریا، جایی که محل تجمع کارخانه های صادرکننده است، کارفرمایان با مشکل کمبود کارگر و کارگران با کمبود طاقت مواجهند. طغیان اعتصابات ضربه محکمی به اتاق کار جهان وارد نموده است.

دستان کارگران چینی به واسطه قانون جدید کار که در سال 2008 اجرایی شد و سایر قوانین اساسی عرضه و تقاضا توانمندتر شده است. یافتن و نگه داشتن کارگران سختتر شده است. شاید روستاهای این کشور هنوز 70 میلیون نفر مهاجر بالقوه را در خود جای داده باشند. سایر اقوام روستایی احتمالا مایلند در جایی کار کنند که نزدیکی بیشتری به منازل آنها دارد.

این محلها همان کارخانه هایی است هر روز تعداد بیشتری از آنها در این مناطق تاسیس می شود. با این حال، حتی در چین نیز منبع تامین قامتهای راست و دستان چابک، بینهایت نیست. از سال آینده، جمعیت 15 تا 29 ساله ها به تندی کاهش خواهد یافت. همچنین علیرغم افزایش دستمزدها، انتظارات آنها با سرعت حتی بیشتری زیاد می شود.

در واقع کارگران چینی هیچگاه به اندازه ای که آن کاریکاتور معروف نشان داده بود مطیع نیستند. اما اعتصابات اخیر از نظر تکرار غیرعادی بوده اند(استان گوانگ دانگ در ساحل جنوبی چین در طول 48 روز شاهد دست کم 36 اعتصاب بوده است). حزب حاکم کمونیست چین، ناآرامیهای سابق نیروی کار را به سرعت سرکوب نموده است.

البته این مورد واکنش آرامتری را در پی داشت. مامورین اتحادیه تجاری تحت کنترل دولت به برخی از اعتصاب کنندگان هوندا هجوم بردند، ولی به سرعت جلوی آنها گرفته شد. خبر اعتصابها اگر چه مختصر اما به طور گسترده در مطبوعات و رسانه های تحت نظارت دولت پوشش داده شد. به علاوه تاکنون مزاحمتی برای رهبران اعتصاب کنندگان ایجاد نشده است.

این امر سه نکته را گوشزد می نماید. نخست، چین تمایل ندارد با کارگران بنگاههای تولیدکننده علائم تجاری مهم خود که توجه رسانه های گروهی جهان را جلب خواهد کرد برخورد شدیدی داشته باشد. دوم، اما چین در مورد هراساندن سرمایه گذاران خارجی آسودگی بیشتری پیدا کرده است.

در واقع اگر کارگران ناراضی هستند، آنها بهتر است کارفرمایان خارجی را مورد عتاب قرار دهند تا رئیسان داخلی. در دوران بحران مالی، حزب کمونیست به درستی نتیجه گرفته است که سرمایه گذاران خارجی بیشتر از آن که چین به ایشان احتیاج داشته باشد به چین نیاز دارند.

سوم و مهمتر از همه، شاید دولت بر این باور باشد که عصبانیت جدید کارگران، در تطبیق با هدف برقراری مجدد تعادل اقتصاد است. و شاید این باور صحیح باشد. اقتصاد چین وابستگی شدیدی به سرمایه گذاری و وابستگی ناچیزی به مخارج مشتری دارد.

این امر بیشتر به این خاطر است که سهم کارگران از این کیک ملی، قاش باریکی است: 53% در سال 2007 که در مقایسه با 61% مربوط به سال 1990 (و در مقایسه با حدود دو سوم در آمریکا) کم است. اگر اجازه داده شود دستمزدها با بهره مندی از منافع واحدهای تولیدی افزایش یابد، کارگران بیشتر از ثمره های کار خویش بهره مند خواهند شد.

دستمزدهای بالاتر چین برای غرب نیز سودمند خواهد بود. شاید عجیب به نظر بیاید، اگر بدانیم جهان ثروتمند تا چه حد بر نیروی کار ارزان چین حساب باز کرده است: با یک تخمین مشخص می شود که تجارت با چین، به یمن کالاهای ارزانتر در فروشگاههای آمریکا، واردات ارزانتر به کسب و کارهای آن و رقابت سختتر در بازارهایش، سالانه 1000 دلار به جیب هر خانوار آمریکایی سرازیر نموده است.

همانطور که نیروی کار جهان از طریق ورود کارگران ارزان چینی، به میزان یک چهارم توسعه یافته و به پایین نگاه داشتن قیمتها در غرب کمک نموده است، دستمزدهای بالاتر در چین نیز احتمالا منجر به تورم صادرات خواهد شد. علاوه بر این، از نقطه نظر اقتصاد جهانی، کار یکی از منابع به شمار می رود، همانند زمین یا نفت. اقتصاد جهانی از محدود شدن منابع نیروی کار چینی قاعدتا بیشتر از خشک شدن چاههای نفت سعودی منتفع نخواهد شد.

مشتریان جهانی برای فردا

ولی در زمان بحران مالی، اوضاع متفاوت است. در حال حاضر انقباض پولی تهدیدی بزرگتر از تورم به شمار می رود. همچنین با وجود 47 میلیون کارگر بیکار به تنهایی در او.ای.سی.دی، نیروی کار از اقتصاد جهانی پشتیبانی نمی کند. آنچه جهان از فقدانش رنج می برد مشتریان مشتاق است، نه کارگران مشتاق.

دستمزدهای بالاتر کرگران چینی، با کاهش مازاد تجاری چین و افزایش مخارج این کشور، تاثیر مشابهی بر بالا رفتن نرخ مبادله ارز خواهد داشت که آمریکا نیازمندش است. این امر به شرکتهای خارجی و کارگرانی که تعلیق کرده اند کمک خواهد کرد. افزایش 20 درصدی مصرف در چین اتمالا منجر به افزایش 25 میلیارد دلاری صادرات آمریکا خواهد شد که این می تواند بیش از دویست هزار فرصت شغلی در این کشور فراهم آورد.

در واقع این افزایش در مخارج به اقتصاد جهانی کمک خواهد نمود تا به وضعیت بهره مندی کامل از نیروی کار خود بازگردد. در آن نقطه، شاید شرکتهای خارجی و مشتریان جای خالی کارگران ساحلی ارزانقیمت چین را که منافع آنها را بالا و قیمتها را پایین نگه می داشتند احساس کنند.

اما باز هم امکان پیدا کردن نیروی کار ارزان داخلی یا در کشورهایی مانند هند وجود خواهد داشت. و بالاخره اینکه دستمزدهای چینی تنها نیمی از داستان را تشکیل می داد. نیمه دیگر، بهره وری یا قابلیت تولید این کشور است. هزینه نیروی کار چینی در دهه پس از سال 1995 سه برابر، ولی تولید به ازای هر کارگر پنج برابر شده است.

چین به منظور تکرار آن شاهکار، با توجه به اینکه با کمبود نیروهای کار تعلیم ندیده مواجه شده است، ناچار خواهد بود تا شمار کارگران حرفه ای خود را افزایش دهد. این امر به یک نیروی کار پایدار نیاز خواهد داشت که کارگرانش مدت زمانی به اندازه کافی طولانی در یک کار باقی بمانند که آن کار ارزش سرمایه گذاری را داشته باشد.

به این منظور دولت احتیاج خواهد داشت که نظام گذرنامه های داخلی، یا هوکو، را که از اسکان رسمی کارگران مهاجر در یک شهر بدون اینکه مسکن سابق خانوادگی خود را از دست داده باشد جلوگیری می نماید ملغی کند. وقتی نیروی کار فراوان باشد، برای دولت بهتر است جمعیتی شناور داشته باشد که مطالبات اندکی از نهادهای دولتی محلی ایجاد می کند و هر گاه سختی روزگار غلبه کند به مزارع خانوادگی خود باز می گردد.

ولی به منظور ابقای رشد سریع در حالی که محدودیتهای بازار کار بیشتر می شود، جمعیت شناور چین ناچار خواهد بود یک جا لنگر بیندازد. همانطور که یکی از اقتصاددانان کمبریج به نام جون رابینسون زمانی نوشت، ”رنج ناشی از استثمار شدن توسط سرمایه دارها در مقایسه با رنج هرگز مورد بهره برداری قرار نگرفتن هیچ نیست”.

این نوشته او که متعلق به سال 1962 است، از مسئله کم کاری در جنوب شرق آسیا در آن زمان برگرفته شده بود. از آن زمان، سرمایه به طرز سنگینی کارگران آن منطقه و همسایه بزرگ شمالی آن را ”استثمار” نموده است. حال وقت آن است که از سرمایه جهت سرمایه گذاری در آنجا استفاده شود.

منبع: اکونومیست

اشتراک گذاری :
ارسال نظر