بورس‌نیوز، قدیمی ترین پایگاه خبری بازار سرمایه ایران

      
سه‌شنبه ۰۳ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۹:۰۵
کد خبر : ۴۸۰۷۴

پیرمرد كه از پشت پیشخوان بلند شد، موتوری شركت گاز هم رسید و قبض گاز را در دستان او گذاشت. قبض را بالا گرفت و با دقت نگاه كرد، سپس آن را تا كرد و در جیب كت و شلوار آبی‌اش جا داد. پیش از این، هر بار پول گاز مغازه‌اش سه هزار تومان می‌شد اما این بار می‌گوید 20 هزار تومان برای گاز آمده است. علی شاه حسینی خواربارفروشی‌اش را كه پرنده‌ها از سقفش به این سو و آن سو می‌پرند، 50 سال پیش راه انداخته و حالا، با آن كلاه پوستی، تكیه داده است به كیسه‌های برنج و به سال‌های جوانی‌اش فكر می‌كند. 17 ساله بوده است كه محمود احمدی‌نژاد چند كوچه بالاتر از آن مغازه، در خانه پدری به دنیا آمده است. شاه‌حسینی شوهر دختر عموی احمدی‌نژاد است. او می‌گوید: «پدر احمدی نژاد، میرزا احمد خواربارفروش همین جا در آرادان مغازه داشت و احمدی‌نژاد خیلی كوچك بود كه از آرادان رفتند.» آنها به تهران آمدند و احمدی‌نژاد همان جا ماند و بالید و رئیس‌جمهور شد. همه آرادانی‌ها او را دیده‌اند كه پشت تریبون سازمان ملل صحبت می‌كند و از غرب می‌گوید كه در حال فروپاشی است، در موزه ملی ایران چفیه نمادین به گردن كورش می‌اندازد، هوگو چاوز كمونیست را به تالار آینه حرم امام رضا(ع) می‌برد یا اعلام می‌كند كه طرح سال‌ها مسكوت مانده هدفمندی یارانه‌ها باید اجرا شود.
آرادان، زادگاه احمدی‌نژاد، شهری است بدون پستی و بلندی كه از دوره پارت‌ها باقی مانده است و در كتاب‌ها آن را جایگاه رادان معنی كرده‌اند، هر چند كه در سفرنامه ناصرالدین شاه به آن «اردون» گفتهاند؛ شهری با آب و هوایی خشك در 14 كیلومتری شرق گرمسار در استان سمنان كه هشت هزار نفر جمعیت شهری دارد. در اطراف آن، 58 روستا واقع شده كه 20 هزار سكنه كشاورز را در خود جای داده است. یونجه، گندم، پنبه و بخصوص انجیر آرادان معروف است و به یمن جمعیت زیاد روستایی و زمین‌های حاصلخیز و آب بیشتر، آرادان روی پای خود ایستاده، هر چند كه اینك زیر سایه شهر همجوارش، گرمسار، رفته است. آرادان، پیش از اینكه گرمسار شهر شود، از سال 1339 شهرداری داشته است اما چون زمین‌های آرادان خان‌نشین دیرتر از گرمسار تفكیك شده، آبادانی كمتری از گرمسار دارد.
آرادان علاوه بر مركز شهر، پنج محله به نام‌های ماشین خانه، سرآسیاب، مهدی‌آباد، جلیل‌آباد و علی‌آباد دارد كه اطراف آن را زمین‌های سرسبز كشاورزی احاطه كرده‌اند. از بالای پشت بام ساختمان پنج طبقه «مروارید 3» كه بلندترین سازه مركزی شهر است، می‌توان به راحتی زمین‌های روستاییان را دید. مركز شهر آرادان میدانی است مستطیل شكل به نام میدان امام خمینی كه مغازه‌ها، بازار و موسسات دولتی در آن واقعند. از بالای پشت بام، به راحتی می‌توان ساخت و سازهای جدید لایه بیرونی بازار را دید. در شمال شهر، آپارتمان‌های مسكن مهر در حال ساخت است و كمی پایین‌تر، ساختمان‌های نوسازی كه كنار بخشداری بنا شده‌اند دیده می‌شود. در دوردست‌ها، آن سوی بازار و میدان امام، قبرستان شهر را می‌توان تشخیص داد كه سوله بزرگ مدیریت بحران در كنار آن بالا آمده است. خانه‌های نوساز و در حال ساخت، لابه لای خانه‌های گلی شهر كاشته شده‌اند و البته هنوز می‌توان از بالا، قسمتی از شهر را دید كه خانه‌ها تمام گلی‌اند و با رنگ «اكر» از بقیه شهر متمایز است. آنجا همان جایی است كه روزگاری خانه پدری احمدی‌نژاد در آن سرپا بوده و در نزدیكی آن، تپه‌ای جای گرفته كه زمانی هسته مركزی شهر بوده است. بر بالای تپه، بقعه امام زاده «سلطان شاه نظر» بنا شده كه شالوده‌ای قدیمی دارد.
عكسی از بقعه سلطان شاه نظر در دوره ناصری باقی مانده كه در حاشیه آن نوشته شده است: «سی ذرع ارتفاع تپه و اطراف آن خانه‌های رعیتی و امام زاده در دامنه آن و تقریبا دویست خانوار است، دارالخلافه ناصری.» این عكس بر دیوار اتاق معاون عمرانی بخشداری، مهدی عامری، نصب شده است. این روزها به دلیل جنب و جوش فعالیت‌های عمرانی، اتاق عامری مقصد بسیاری از كسانی است كه در پی‌ساخت و ساز خانه‌ها و ساختمان‌های عمومی شهرند. میز او پر از پوشه‌های رنگارنگ پروژههای شهری و روستایی است. عامری می‌گوید: «در سال‌های اخیر، پروژه‌های عمرانی زیاد بوده است و حجم اعتبارات هم با قبل قابل مقایسه نیست. بهسازی روستاها در این شش هفت سال، چند برابر شده. پروژه‌های عمرانی شامل مواردی است كه مردم نیاز داشته‌اند، مثل سالن ورزشی یا راه‌های ارتباطی، آبرسانی و گازرسانی كه جزو مصوبات سفرهای استانی دولت هستند.»
محمود احمدی‌نژاد تا كنون سه سفر به استان زادگاهش، سمنان، داشته كه در هر سفر، پروژه‌هایی را هم برای آرادان تصویب كرده است. مجموع اعتبارات در نظر گرفته شده برای این شهر در سفرهای اول و دوم استانی، نزدیك به 3 میلیارد تومان بوده است؛ پروژه‌هایی مانند مصلای آرادان، مسجد صاحب‌الزمان(عج)، مسجد روستای رستم‌آباد، مسجد روستای یاتری سفلی، مسجد روستای دولت‌آباد، مسجد محله علی‌آباد، احداث سالن ورزشی روستای كهن‌آباد، گازرسانی به روستای پاده و اسلام‌آباد، اصلاح معبر و اجرای طرح بهسازی در روستاهای ده سلطان، كندقلیخان، یاتری سفلی، هشت‌آباد و فروان و مهم‌تر از همه، مسكن مهر

400 نفر در انتظار مسكن مهر
زائرانی كه از جاده تهران به مشهد می‌گذرند، پس از پشت سر گذاشتن چند كیلومتر از گرمسار كه تنها با بیابان محصور شده است، آپارتمان‌هایی 90 متری را در دوردست می‌بینند كه اولین نشانه‌های نزدیك شدن به شهر آرادان است؛ آپارتمان‌هایی بر زمین‌های بایر كه با پیچیدن و وارد شدن به بلوار ورودی شهر، توجه مسافران را جلب می‌كنند. این آپارتمان‌های 96 واحدی با 70 درصد پیشرفت، مصوبه مسكن مهر شهر آرادان هستند كه به وسیله دو شركت «بام آسمان» و «قائم‌گستر» در حال ساختند. 400 نفر از آرادانی‌هایی كه در پنج سال اخیر در این شهر زندگی كرده و تا كنون وام دولتی نگرفته‌اند، برای سرمایه‌گذاری در مسكن مهر نام نوشته‌اند. حسین شمسی‌خانی، مدیرعامل یكی از دو شركتی است كه پروژه مسكن مهر را اجرا می‌كنند. او می‌گوید: «اسامی 96 نفر از متقاضیان به‌عنوان مالكان واحدهای موجود مسكن مهر تایید شده است اما برای بقیه متقاضیان به دنبال زمین میگردیم. مشكل اصلی ما كمبود زمین دولتی است چون بیشتر زمین‌های این شهر كشاورزی‌اند كه تغییر كاربری آنها امكان ندارد.»
شمسی‌خانی اولین آپارتمان‌ساز آرادان است. او ساخت اولین آپارتمان شهر، مروارید 1، را كه سه طبقه بود در سال 81 شروع كرد و تا كنون تعداد مرواریدها را به سه رسانده است. اما شمسی‌خانی تنها سازنده خانه‌های نو در آرادان نیست. تقریبا از نیمه دهه 70 بسیاری از آرادانی‌ها تصمیم گرفته‌اند خانههای گلی خود را به بناهایی جدید تبدیل كنند. رضا بخت، ساكن كوچه پایینی امامزاده، یكی از این شهروندان است. او همان‌طور كه با بیلش ملات سیمان درست می‌كند، از وامی حرف می‌زند كه باعث شده بسیاری از همشهری‌هایش به فكر نوسازی بیفتند. او می‌گوید: «از وقتی كه احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور شد و گرفتن وام مسكن راحت‌تر، ساخت و سازها هم بیشتر شد، اما این فقط در آرادان نیست و در همه شهرها به همین شكل است.» به گفته بخت، ساخت خانه یك طبقه آجری او بین 30 تا 35 میلیون تومان خرج برمی‌دارد كه 12 میلیون تومان آن را از بانك وام گرفته است. تعداد زیادی از همشهری‌های او به امید همین وام‌ها به بانك‌های میدان امام مراجعه می‌كنند.
با این كه بانك‌های خصوصی در آرادان شعبه‌ای ندارند، بانك‌های دولتی زیادی، دور میدان سرسبز امام گرد آمده‌اند، از جمله بانك‌های ملی، تجارت، صادرات و ملت. رئیس یكی از این بانك‌ها كه نمی‌خواهد نامی از او برده شود، می‌گوید: «این روزها همه یك جوری درگیر وام بانك هستند. بیشتر وام‌هایی كه ما به مردم می‌دهیم، وام مسكن روستایی است. وام مسكن قبلا پنج میلیون تومان بوده كه الان 10 میلیون شده است.» بانكی كه او در آن كار می‌كند، چهار صندوق دارد كه هیچ مشتری‌ای در آن نیست. به گفته رئیس بانك، چون این روزها فصل شروع كاشت است و مشتری‌ها سر زمین هستند، بانك خلوت است اما پس از برداشت محصول سرشان شلوغ می‌شود.
خلوتی و سكوت در كوچه و خیابان، میدان اصلی و حتی بازار قدیمی شهر هم دیده می‌شود. بازار آرادان كه به «بازار اول» مشهور است، 140 سال پیش ساخته شده و 35 دكان در آن جای گرفته است. سر بازار پسر جوانی كنار گاری ایستاده و بر آن بساط كتاب‌های مذهبی را پهن كرده است و ته بازار، دكان میوه‌فروشی ابوالفضل محمدی است. دكان او، خیلی بزرگ نیست و چند جعبه میوه و صیفی در آن چیده شده است. محمدی می‌گوید: «سال نكو از بهارش پیداست؛ می‌بینید كه، بعد از عید هیچ مشتری‌ای این جا نیست. قبلا از روستاها می‌آمدند این جا تا جنس بخرند، روزی یك بارِ میوه میفروختم ولی الان در یك هفته هم یك بار نمی‌فروشم. كسی جنس نمی‌خرد چون پول توی دست و بال مردم نیست.»
در میانه بازار، رضا محسنی ایستاده است. او 40 سال است كه آنجا، خیاطی «شادمان» را میچرخاند. پیراهن‌هایی 9 و 11 هزار و 500 تومانی در ویترینش گذاشته است. مادر و دختری كه وارد دكان او شده‌اند، از خیاط می‌خواهند كه مانتو و شلوار نویشان را كوتاه كند. این روزها، اغلب سفارش‌هایش تعمیر است، مثل پارگی و دررفتگی زیپ. او می‌گوید: «سال‌هایی بود كه در همین مغازه شب‌های عید می‌ماندم و تا صبح كار می‌كردم ولی حالا خبری نیست.» با این حال، كاسب‌هایی هم هستند كه میگویند دم زدن از بی رونقی كسب و كار، بی‌انصافی است. یكی دیگر از خیاط‌های آرادان، دستش را با حرارت به پشت دست دیگر می‌زند و می‌گوید: «اگر كسی كاركن باشد، كار هست. اینها كه می‌گویند بازار خراب است یا كارمندند و این كار شغل دومشان است یا كارشان آنقدر تمیز نیست كه مشتری داشته باشند. من شب عید، 50 دست كت و شلوار سفارش گرفتم و وقت سر خاراندن نداشتم.»
«این مغازه به فروش می‌رسد.» به گفته محمدی میوه‌فروش، چند سال است كه صاحب دكان ساعتسازی می‌خواهد مغازه‌اش را بفروشد اما هنوز موفق نشده است. رونق نداشتن كاسبی باعث شده كه تعدادی از بازاری‌ها دكانشان را به فروش بگذارند. محمدی می‌گوید: «من هم به فكر فروش افتاده‌ام. اگر اینجا را بفروشم و توی خانه بنشینم، ضررش كمتر است از این‌كه مغازه را باز نگه دارم.» اصغر كفاش، كفش‌فروش بازار، موهای مجعد سفیدی دارد كه تا روی دسته‌های قهوه‌ای عینك درشت نمایش آمده است و تسبیح دانه قرمزش را می‌چرخاند. او می‌گوید: «من از هفت سالگی اینجا كار می‌كنم. به یاد نمی‌آورم بازاری این شكلی را در این 70 سال زندگی‌ام. قبلا بازار شلوغ بود، الان حتی نمی‌توانیم خرج زندگیمان را دربیاوریم. مردم بیكارند، جوان‌ها تفریح ندارند.»
سعید، نوه پسری اصغر آقا، كه امسال دیپلم می‌گیرد، برای تفریح آمده است به پدربزرگش در بازار سر بزند. او نگران كنكور است و نمی‌داند كه نتیجه‌اش چه می‌شود و چه رشته‌ای را دوست دارد. آرادان برای هر مقطع تحصیلی یك مدرسه دخترانه و پسرانه دارد. در این شهر دانشگاه غیر‌انتفاعی، دانشگاه پیام نور، دانشگاه آزاد (سما) و دانشگاه پیراپزشكی هم به چشم می‌خورد. اما دانش‌آموزان برای ادامه تحصیل در هر رشته دبیرستانی، حق انتخاب محدودی دارند. یكی از دانش‌آموزان دبیرستان دخترانه 17 شهریور می‌گوید: «رشته ریاضی در دبیرستان نداریم. امسال انسانی هم تشكیل نشد. همه مجبور شدیم برویم رشته تجربی.» دغدغه‌های امروز سعید فقط كنكور نیست. او می‌گوید: «امكانات تفریحی هم نداریم، به جز یك سالن ورزشی چه چیز دیگری هست؟ آن هم كه پول می‌خواهد.» پدر بزرگ وسط حرف نوه می‌پرد: «پدرش بیكار است، درآمدی ندارد.» سعید ادامه می‌دهد: «نه سینمایی، نه تفریحی. برای همه چیز باید رفت به گرمسار.» امكاناتی هم كه در آرادان بوده، حتی به گرمسار منتقل شده است، مثلا كلاس آموزش تكواندو پوریا طاهری. پارسال شهریه كلاس تكواندوی او ماهانه هفت هزار تومان بود و 18 نفر شاگرد داشت. اما امسال كه شهریه 10 هزار تومان شد، استقبال از كلاس افت كرد و طاهری تصمیم گرفت كه كلاسش را به گرمسار منتقل كند. او می‌گوید: «كرایه سالن زیاد بود و با پول ثبت نام، خرجش درنمی‌آمد. در گرمسار نفرات بیشتری ثبت نام كرده‌اند و سالن آنجا تاتامی (تشك ورزش‌های رزمی) هم دارد. الان فقط كلاس كشتی و كونگ فو در آرادان مانده است كه در سالن پوریای ولی تشكیل می‌شود.»
شهرستان آرادان سینما هم ندارد. دوستداران فرهنگ و هنر یك فرهنگسرا دارند و دو كتابخانه و یك روزنامه‌فروشی. گاهی نیز در فرهنگسرای «شهید فهمیده» نمایش‌هایی كه در مدارس تهیه شده، به اجرا درمی‌آید. آرادان استخری دارد كه با 900 میلیون تومان اهدایی یك خیر ساخته شده است و برای هر جلسه شنا، چهار هزار تومان می‌گیرد. بیشترین اسباب تفریح آرادانی‌ها پارك است و سالن ورزشی. معاون عمرانی بخشداری با خنده می‌گوید: «ماشاءالله ما همه‌اش در فضای سبز هستیم. آرادان خودش پارك است و كمتر پیش آمده كه برای تفریح به گرمسار برویم. معمولا به پارك‌های شهر می‌رویم و زمین‌های كشاورزی كه سرسبز است.»
دختران آرادان هم بیش از پسران از تفریح محرومند. دختر جوانی كه چادر به سر در قبرستان شهر ایستاده است، می‌گوید: «باشگاه در آرادان هست كه ما پولش را نداریم. ماهی 35 هزار تومان پول كلاس زبان است. استخر این‌جا گران‌تر از استخر گرمسار است چون خصوصی است. تفریح ما بیشتر پارك است كه آن هم آن قدر جوان‌ها می‌آیند كه همیشه باید با پدر و مادرمان به آنجا برویم. حتی برای یك كلاس رانندگی باید به گرمسار برویم.» مادرش می‌گوید: «سرگرمی ما یك مسجد است و یك كلاس قرآن.» دختر اضافه می‌كند: «خانم‌های اینجا كار هم ندارند، تفریحمان شده است از صبح تا شب در خانه ماندن.»

مهندس سر زمین نمی‌رود
با گشتی نیم ساعته در شهر، آنچه بیشتر از همه دیده می‌شود، جوانان موتوسیكلت‌سوار زیادی است كه دوتركه پشت سر هم راه افتاده‌اند و ویراژ می‌دهند و صدای موتورشان همه خیابان را پر می‌كند. موتورسواری تفریح جوان‌هایی است كه از بیكاری در خانه خسته شده‌اند، مانند محمدرضا سرگزی كه پیك موتوری است. او برای مشتری‌هایش نان می‌خرد، قبض‌ها را پرداخت می‌كند، به بقالی می‌رود و هر جای دیگری كه آنها بخواهند. او برای هر خرید، 300 تا 500 تومان می‌گیرد و معمولا روزی سه چهار مشتری دارد. زندگی او با این كار نمی‌گذرد اما خودش می‌گوید كه از بیكاری بهتر است: «به خاطر سرگرمی این كار را می‌كنم كه دنبال ولگردی نروم.»
كشاورزی، كارمندی و دكان‌داری كار جوان‌های قدیمی آرادان بوده است كه حالا به میانسالی و پیری رسیده‌اند. اما مشغولیت جوان‌های فعلی پیك موتوری، بنایی، آموزش ورزش، تعداد كمتری كارمندی و كمتر از آن كشاورزی است؛ از صنعت نیز به سختی می‌توان رد پایی در معدود كارخانه‌های شهرك‌های صنعتی اطراف دید. به همه اینها باید بیكاری را هم افزود. حجت‌الاسلام محمد رضا رحیمی‌زاده، امام جمعه آرادان، پنج سال پیش به این شهر آمده است. او كه پیش از آرادان در اراك و سیستان و بلوچستان بوده، روبه روی مسجد اصلی شهر ایستاده است و می‌گوید: «در این مدت كه اینجا بوده‌ام، مردم بیشتر از نظر مالی مشكل دارند. وضعیت مالی و كاری مردم خوب نیست. كشاورزهای ما هم مشكل دارند. دولت در خرید پنبه و گندم به موقع عمل نمی‌كند و اغلب دلال‌ها وارد عمل می‌شوند. كشاورز هم چاره‌ای ندارد و محصول خود را می‌فروشد.»
كنار قبرستان شهر، پنج زن با چادرهای مشكی، آهسته به سمت ته خیابان حركت می‌كنند و از مردان و پسران‌شان می‌گویند كه بیكار در خانه مانده‌اند. یكی از آنها می‌گوید: «پسر من چهار ماه است كه با بچه مریضش بیكار در خانه نشسته.» دیگری می‌گوید: «ما در خانواده خود شش، هفت كارگر بیكار داریم. اگر كارخانه‌ای یا جایی باشد، همه جوان‌ها می‌روند سر كار.»
مزد كارگری در آرادان روزی 15 هزار تومان است اما فرصت كارگری تمام وقت به سختی پیدا میشود. شغل‌هایی مثل پخش قبض‌های تلفن كه تنها دو روز طول می‌كشد و با تكه‌ای كاغذ بر در اداره مخابرات شهر برای آن اعلام نیاز شده، وجود دارد اما از آن استقبالی نمی‌شود. مسوول توزیع قبض مخابرات آرادان می‌گوید: «سه، چهار ماه است كه اعلامیه را نصب كرده‌ایم اما تاكنون تنها 10 نفر برای این كار زنگ زده‌اند. آنها باید موتور داشته باشند و دو هزار قبض را به در خانه‌ها برسانند. برای هر قبض هم 50 تا 70 تومان می‌گیرند. كسی كه الان قبض‌ها را توزیع می‌كند، كارمند یك نهاد دولتی است.»
البته معاون عمرانی بخشدار آرادان، نظر دیگری درباره بیكاری دارد و نرخ آن را در این شهر «صفر» می‌داند. او معتقد است، جوان اگر اهل كار باشد، در آرادان كار برایش فراوان است و می‌گوید: «الان افغانی‌هایی در آرادان هستند كه كار می‌كنند ولی جوان خودمان نمی‌رود كار كند. مثلا شركت پودر ماهی برای خوراك دام نیرو می‌خواست اما كسی نرفت و اگر كسی هم برود، بعد از چند روز بیرون می‌آید. كار در شركت‌های ایزوگام‌سازی، املاح، سولفات و نمك و تصفیه و كارخانه گچ و سیمان هست، مسكن‌سازی و كشاورزی فعال است اما جوان ما رفته به دانشگاه ادبیات خوانده و نمیرود كارخانه كار كند.» عامری می‌افزاید: «مثلا شركت‌هایی مثل لوتوس كه ون می‌سازند در نزدیكی آرادان وجود دارد كه چندی پیش 30 نفر تحصیلكرده مكانیك می‌خواست اما نیروی باسواد متناسب با این شغل در شهر ما كم بود. حتی جوانی كه رفته و كشاورزی خوانده، حاضر نیست سر زمین كار كند.»

انتهای كوچه سرباز
كار كشاورزی بود كه روزگاری خانواده احمدی‌نژاد را به آرادان كشاند. ریشه پدری محمود احمدی‌نژاد سمنانی است و مادر او نیز از ساداتی است كه ریشه در اردستان یزد داشته‌اند. پدربزرگ احمدی‌نژاد به‌همراه فرزندانش كه آن زمان به «صباغیان» شهرت داشتند، از سمنان به آرادان آمده بودند. میرزا احمد یكی از فرزندان این كشاورز در میدان مركزی شهر خواروبارفروشی به راه انداخت. محمود احمدی‌نژاد چهارمین فرزند خانواده میرزا احمد است كه در انتهای یكی از كوچه‌های مركزی آرادان كه اكنون كوچه «سرباز» نام گرفته به‌دنیا آمد. از این خانه دوطبقه فقط یك زمین صاف باقی مانده است. می‌توان روی این زمین كه حالا حلقه‌ای لاستیك كهنه و كیسه‌های پلاستیكی و شن و خار در آن پراكنده شده، قدم زد و تصور كرد روزی را كه احمدی‌نژاد در اینجا به‌دنیا آمده و جنب‌وجوشی خانه میرزا احمد را فرا‌گرفته است. حاج‌فرهاد محسنی، پسرعموی احمدی‌نژاد می‌گوید: «او هنوز یك ساله نشده بود كه به‌همراه پدرش به تهران رفت.»
پسران خاندان صباغیان، هر یك پیش از انقلاب نام خانوادگی خود را عوض كردند؛ احمدی نژاد، محسنی و برومند. شاه حسینی، شوهر دخترعموی احمدی‌نژاد كه با موتور گازی به دكانش در گوشه میدان مركزی آرادان آمده و اینك پشت دخل ایستاده، می‌گوید: «احمدی‌نژاد در سال‌های اول كودكی به تهران رفت. پدرش در همین میدان مغازه داشت و به امانت‌داری معروف بود. در ماه رمضان هم ختم قرآن در خانه‌اش برپا بود اما مغازه را رها كرد و برای زندگی بهتر به تهران رفت و اجاره نشین شد. در تهران با برادرخانمش در یك آهنگری سر سه راه سمنگان شریك شد.»
در زمین خالی خانه نه‌چندان بزرگ پدری احمدی‌نژاد، هیچ نشانه‌ای از درخت توت نیست اما حاج‌فرهاد، پسر عموی او می‌گوید كه درخت توتی در كنار حیاط خانه آنها بوده است. او كلاه به سر، با آن جثه نسبتا تنومند، كنار زمین ایستاده و با دستی كه انگشتری دارد، به جایی كه حیاط و درخت توت بوده، اشاره می‌كند و می‌گوید: «وقتی كه آخرین‌بار برادرش حاج‌داوود اینجا آمد، گفت كه این زمین را بفروشند و مسجدی بسازند اما هنوز خریداری پیدا نشده است. شاید 15 تا 20 میلیون تومان قیمت داشته باشد.»
بسیاری از اقوام احمدی‌نژاد هنوز در آرادان زندگی می‌كنند، مثل مسعود صارمی، پسر پسردایی احمدی‌نژاد. او روزهای كودكی‌اش را به‌یاد می‌آورد كه احمدی‌نژاد به آرادان می‌آمد و با هم بازی میكردند. صارمی می‌گوید: «ما معمولا قایم‌باشك بازی می‌كردیم و توپ بازی. خیلی رئوف بود و باگذشت. در بازی هم گذشت داشت، از ما بزرگ‌تر بود و مسوولیت‌ها را در بازی تقسیم می‌كرد. درسش هم از ما خیلی بهتر بود. خانواده‌اش و خودش هم از نظر اسلامی خیلی سفت و محكم بودند، مخصوصا زمان انقلاب.» احمدی‌نژاد در كنكور سال 54 با رتبه 132 در رشته مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه علم و صنعت قبول شد و دیگر كمتر به آرادان می‌آمد. فرمانداری ماكو و خوی، استانداری اردبیل و شهرداری تهران هم باعث شد كه از زادگاهش بیشتر دور بماند. حتی زمانی هم كه در سال 84 برای ریاست‌جمهوری كاندیدا شد، به آرادان نیامد چون به قول شاه‌حسینی، شوهر دخترعمویش، «كسی هم او را خیلی نمی‌شناخت اما مردم آرادان می‌گفتند كه او بچه میرزا احمد است.» او می‌گوید: «احساس سربلندی می‌كنم، همشهریمان است. اینجا محل خودش است.» در دوره دوم ریاست‌جمهوری هم اغلب آرادانی‌ها به او رای دادند؛ از 10739 رای داخل صندوق‌ها، 9384 نفر نام احمدی نژاد را در صندوق‌ها انداختند.
با اینكه بالای 90 درصد آرادانی‌ها به احمدی‌نژاد رای داده‌اند اما نظرات مختلفی درباره اینكه او به شهر زادگاهش نگاه ویژه‌ای داشته و به آن رسیده است، وجود دارد. به گفته اصغر كفاش «شهر تغییر خاصی نكرده است.» رضا محسنی خیاط می‌گوید: «ظاهر شهر بهتر شده ولی مشكلات اقتصادی هم بیشتر شده است.» رحیمی‌زاده، امام جمعه معتقد است كه «به آرادان هم مثل جاهای دیگر رسیده است.» شاه‌حسینی خواروبارفروش می‌گوید: «احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور وطن است و این مهم است كه به آخرین مرز ما، دو هزار كیلومتر آن‌طرف‌تر برسد.» به گفته یكی از خانم‌های رهگذر كنار قبرستان، «او مثل رئیس‌جمهورهای دیگر نبوده كه به شهرشان خیلی برسند.» محمدیان، بخشدار آرادان هم می‌گوید: «احمدی‌نژاد دیدگاه عدالت‌محوری دارد و تفاوتی با جاهای دیگر قائل نشده است.» با وجود همه این نظرات، عامری، معاون بخشدار می‌گوید: «مردم آرادان احمدی‌نژاد را از خودشان می‌دانند. اگر كاری هم نشود، همشهری بودن كافی است تا حمایتش كنند.»

مردم «بااعتمادبه‌نفس» آرادان
احمدی‌نژاد پس از انتخاب شدن به ریاست‌جمهوری در اولین سفر دولت به استان سمنان در 24 خرداد سال 86 به آرادان آمد و خود را «جزو كوچكی از مردم سرافراز آرادان» دانست. او در سخنرانی‌اش در میدان امام گفت: «با همه وجودم خوشحالم كه یك بار دیگر به آرادان سفر می‌كنم. از طرفی یاد و خاطرات دوران كودكی و نوجوانی و از طرفی دیگر، محبت‌های پدر و مادر و انسان‌های مومن، پاك و انقلابی آرادان من را خوشحال كرده است. ویژگی بارز مردم این دیار، اعتمادبه‌نفس و ایستادن روی پای خود است.» آن روز، احمدی‌نژاد ابتدای همان میدان سخنرانی می‌كرد كه انتهای آن، زمانی دكان پدرش واقع شده بوده است.
مصطفی بچه محله سرآسیاب كه حالا به كلاس اول راهنمایی می‌رود، روز سخنرانی رئیس‌جمهور در میدان اصلی شهر را به یاد می‌آورد. او می‌گوید: «مثلا اینجا شهر رئیس‌جمهور است. همه فكر میكنند باید شهر نمونه ایران باشد اما هیچ چیزی ندارد. كیفیت نان پایین است. فضای سبز دم خانه را كسی نیست آب بدهد. بیمارستانش را بروید، ببینید؛ هیچ امكاناتی ندارد. دست برادرم شكست و بردیمش بیمارستان اما هیچ چیزی نداشتند به جز وسایل بخیه. مثل درمانگاه است.»
بیمارستانی كه مصطفی می‌گوید شبیه به درمانگاه است، بیمارستان امام حسین، ته خیابان پازوكی واقع شده. این بیمارستان را خیری به نام پازوكی كه در آمریكا زندگی می‌كند با دو میلیارد تومان هزینه ساخته است. پازوكی‌ها از خانواده‌های قدیمی شهرند كه نسل در نسل در آرادان زندگی می‌كرده‌اند. ساعت سه بعداز‌ظهر در تمام بیمارستان 40 تخته امام حسین كه در ابتدای راه‌اندازی قرار بوده بیمارستان تخصصی قلب باشد، فقط صغری رضایی به دلیل بیماری قند در بخش مراقبت‌های ویژه بستری است. كل تیم پزشكی حاضر در بیمارستان شش نفر است كه سه نفرشان پرستارند. در سالن انتظار بیمارستان فقط یك تلویزیون روشن است كه با صدای ملایمی، اخبار پخش می‌كند. آرادانی‌ها به‌خصوص زنان آرادان از اینكه تعداد پزشكان تخصصی بیمارستان كم است، ناراضی‌اند. پزشكان تخصصی در گرمسار ساكنند و هر هفته چند ساعت به آرادان می‌آیند. سه روز آخر هفته هم هیچ پزشك متخصصی در آرادان حضور ندارد. بخشدار آرادان و امام جمعه معتقدند با اینكه نیت آقای پازوكی برای ساختن این بیمارستان خیر بوده اما این امكانات متناسب با جمعیت شهر ساخته نشده و به همین دلیل، امكان اینكه متخصص در آنجا به‌صورت ثابت مستقر باشد، وجود ندارد. برای همین، بیماران ناچارند برای مداوا تا گرمسار بروند.
همیشه یك پزشك عمومی در بیمارستان امام حسین كشیك می‌كشد تا بیماران احتمالی را ویزیت كند. خانم دكتر بیمارستان كه دیروز از گرمسار به آرادان آمده و شب را هم در بیمارستان مانده، از مشكلات جسمی اهالی شهر می‌گوید و اعتیاد را یكی از معضلات اصلی می‌داند. امام جمعه آرادان هم از اعتیاد می‌گوید: «بحث اعتیاد یكی از مشكلات اصلی است. از هر 10 نفر یك نفر اینجا معتاد است. جرم و بزه زیاد نداریم چون همه با هم آشنا هستند اما اعتیاد زیاد است.» اعتیاد تنها مشكلی نیست كه سلامت آرادانی‌ها را به‌خطر می‌اندازد. به گفته خانم دكتر بیمارستان شهر، سنگ كلیه مهم‌ترین بیماری رایج آرادانی‌هاست. او می‌گوید: «بالا بودن آمار سنگ كلیه به‌خاطر آب اینجاست.»
آب آشامیدنی مشكلی است كه حتی احمدی‌نژاد در اولین سفر استانی به سمنان هم درباره آن قول‌هایی به مردم داده بود: «25 سال پیش ما از آب انبار آب برمی‌داشتیم. اینجا هیچی نبود. نه پارك بود و نه میدان. خانه‌ها همه گلی بود. فقط یك نانوایی بربری در شهر بود.» اینها را یكی از 1500 افغانی‌ای می‌گوید كه از هرات آمده و حالا بین آرادانی‌ها زندگی می‌كند. او می‌گوید: «اینجا ما احساس می‌كنیم افغانستان است. با همه رفت‌وآمد داریم. سر یك سفره با هم شام و ناهار می‌خوریم.» او مقنی است و 10 سال پیش با 15 میلیون تومان در آرادان برای خود خانه خریده است. با برادران خود در آرادان زندگی می‌كند و بزرگ‌ترین مشكل این روزهایش، بالا رفتن مخارج زندگی پس از برداشتن یارانه‌هایی است كه به او تعلق نمی‌گیرد. كسانی هم كه حتی این روزها در آرادان یارانه می‌گیرند، از قیمت قبض آب و گاز و برق راضی نیستند، مانند قصاب و نانوا و خیاط و میوه‌فروش. برادران شیرمحمدی كه ابتدای میدان اصلی شهر نانوایی دارند، به گفته خود این روزها نه پول كارگر درمی‌آورند و نه خرج زندگی. یكی از آنها می‌گوید: «پخت نان برای ما با این قیمت فروش صرف نمی‌كند. كیسه آرد را با كرایه از حاجی‌آباد تا اینجا می‌خریم 12 هزار و 350 تومان. پول گاز آمده 210 هزار تومان، قبل از برداشتن یارانه 32 هزار تومان بود. دیگر نانوایی برای ما صرف نمی‌كند.»
كشاورزان آرادان نیز دل خوشی از قیمت‌های این روزهای سوخت ندارند. روبه‌روی مسجد محله جلیلآباد، آن سوی جاده تهران به مشهد، حاج‌محمود قاسمی و علی محمد چلوییان كشاورزان معروف منطقه ایستاده‌اند. چلوییان كشاورز نمونه است كه هر سال 70 تا 80 تن محصول از زمین‌هایش برداشت میكند. او می‌گوید: «برای هر یك از گلخانه‌هایم 500 هزار تومان پول گاز آمده است. پول آب 24 هزار تومان می‌آمده ولی الان آمده 64 هزار تومان. 110 هزار تومان پول گاز آمده است. 160 هزار تومان هم پول گازوئیل داده‌ام. با این قیمت‌ها كشاورزی صرف نمی‌كند.»  با نزدیك شدن به زمان اذان مغرب، كشاورزان مسن جلیل‌آباد جلو مسجد جمع می‌شوند. عبدالرضا بیگدلی، عضو شورای شهر آرادان نیز به جمع چند نفره آنها می‌پیوندد. او می‌گوید: «محدوده خدماتی شهر آرادان 800 هكتار است. براساس استانداردها باید در هر هكتار 15 تا 40 نفر زندگی كنند. اگر 15 نفر را هم مبنا بگیریم، باید آرادان 12 هزار سكنه داشته باشد كه الان فقط هشت هزار نفر جمعیت آن است یعنی درآمد شهرداری كم است اما به اندازه 50 درصد باید بیشتر خدمات بدهد.»
چند متر دورتر از جایی كه بیگدلی درباره خدمات شهری صحبت می‌كند، چلوییان كشاورز، میان ساقههای سبز گندم ایستاده و بادی كه از سوی گرمسار می‌آید، ساقه‌ها را به رقص درآورده است. پشت سر او، آن سوی جاده، تابلوی بزرگ ورودی شهر نصب شده؛ تابلویی با تصویر خندان احمدی‌نژاد كه بر آن نوشته شده است: «به آرادان، شهر زادگاه رئیس‌جمهور خوش آمدید.» از پشت تابلو، آپارتمان‌های مسكن مهر آرادانی‌ها پیداست. چلوییان می‌تواند سرش را برگرداند، به تابلوی آن سوی جاده نگاه كند و حرف‌های عضو شورای شهر را هم بشنود كه می‌گوید: «ساخت مسكن مهر در چارچوب درستی انجام نشده است. چند سال دیگر كه به اینجا بیایید، به شما قول می‌دهم كه این آپارتمان‌ها خالی باشد.»

اشتراک گذاری :
ارسال نظر