سازمان خصوصیسازی بعد از ۱۴ ماه انتظار بالاخره در ۱۸ دی موفق به عرضه خرد شرکت کوچک اصل ۴۴ حملونقل خلیج فارس شد تا نخستین شرکت این اصل در سال جاری و شانزدهمین بنگاه دولتی وارد بورس شود. اما این شرکت به دلیل کاهش شدید سود از ۱۹ به ۴ تومان و سپس اعلام زیان ۶ تومانی به ازای هر سهم با چالشهای تازهای روبهرو شده و در کنار شرکتهای مسئلهداری چون ایرالکو ،پست بانک و بیمه دانا قرار گرفت.
*اتفاقی نادر برای بازار سرمایه و واگذاری شرکت های دولتی
این سازمان چهارشنبه گذشته هم بعد از حدود۴ سال که بحث واگذاری ذوب آهن مطرح بود درصدد شکستن طلسم واگذاری آن از طریق عرضه اولیه ۷ درصد سهام یعنی بیش از ۵۵۰ میلیون و ۸۷۷ هزار سهم در بازار دوم فرابورس بود اما به رغم کشف قیمت ۱۵۱۲ ریالی هر سهم و فروش ۱۵۱ میلیون سهم با عدم استقبال سهامداران و روی دست ماندن حدود ۴۰۰ میلیون سهم مواجه شد تا با توجه به مقررات فرابورس، کل معاملات و کشف قیمت انجام شده باطل شود و منتظر تصمیم سازمان بورس و هیئت پذیرش در هفته جاری بماند.
با این رویداد که با در نظر گرفتن ابطال ۱۴۲ میلیون سهم آن به قیمت ۱۵۱۲ ریال و اعلام عرضه مجدد سهام ذوب آهن به قیمت ۱۴۱۲ ریال، اتفاقی بیسابقه و نادر در بازار سرمایه و تاریخچه حضور شرکتهای دولتی در بازار سهام بود این سؤال پیش آمد که در این ناکامی بزرگ چه عامل یا عواملی نقش داشتند.
* قیمت نامناسب اولین و مهمترین عامل در ناکامی
اولین و اصلیترین عامل به قیمتگذاری ۱۵۱۲ ریالی هر سهم آن از سوی خصوصیسازی و اصرار به فروش سهام ذوب آهن در همین محدوده قیمتی برمیگردد. چرا که اکثر سهامداران و کارگزاران با در نظر داشتن زیان ۱۴۳ ریالی هر سهم آن و زیان انباشته ۳۶۰ میلیارد تومانی و اعلام زیان انباشته ۶۴۸ میلیارد تومانی از سوی حسابرس (که معادل ۸۲ درصد سرمایه اسمی ۷۸۶ میلیارد تومانی بوده و می تواند باعت مشمول شدن ماده 141 قانون تجارت آن شود) از یک سو و قابلیتها و تواناییهایی ذوب آهن، حداکثر قیمت مناسب هر سهم را ۱۲۰ تومان مدنظر داشتند.
در این میان حتی مسئولان بازار سرمایه به سازمان خصوصی سازی پیشنهاد عرضه ۱۳۵ تومانی هر سهم ذوب آهن را دادند اما مورد پذیرش قرار نگرفت. با این جریان و فاصله محسوس بین قیمتهای دو طرف عرضه و تقاضا، بسیاری از سهامداران از خرید چشمپوشی کردند.
این در حالی است که نگرانی علی رحمانی مدیرعامل سابق شرکت بورس مبنی بر احتمال عدم لحاظ کردن افزایش نرخ سود بانکی و رشد بازده مورد انتظار سرمایهگذاران در قیمتگذاری سهام توسط سازمان خصوصیسازی مصداق یافت و متأسفانه این دو مورد مدنظر قرار نگرفت تا هدف قیمتی سازمان خصوصیسازی را تعدیل کند.
بنابراین طبیعی بود که با قیمتگذاری بالای هر سهم شانس فروش همه ۵۵۰ میلیون و ۸۷۷ میلیون سهم ذوب آهن آن هم با در نظر داشتن زیان قابل توجه و آینده مبهم ارتباط با صندوق کارکنان فولاد به شدت کاهش یابد. در این میان شاید واقعاً هر سهم آن بیش از ۱۵۱ و حتی ۲۰۰ تومان هم ارزش داشته باشد اما باید زمینههای لازم مانند ابهام زادیی و ترسیم تصویر واقعی شرکت در آینده و برآورد زمان تقریبی سودآوری هم علاو و آماده می شد.
*نقطه ضعف بازاریابی بار دیگر نمایان شد
دومین عامل به عدم بازاریابی توسط سازمان خصوصی سازی و کارگزار عرضهکننده از یکسو و اطلاعرسانی ضعیف مدیران این شرکت مربوط است.
در مدیریت قبلی سازمان خصوصیسازی که با انتقادات عدیدهای روبهرو بود، معاونین و خصوصا" رئیس سازمان یعنی کرد زنگنه در جلسات مختلف از کم و کیف شرکتهای آماده عرضه سهام صحبت کرده و از این روش و سایر روشها مانند ارتباط با رسانه ها و مذاکره با سرمایهگذاران عمده ، بازاریابی حداقلی راانجام میدادند ولی مدیریت جدید سازمان خصوصی سازی از چنین رویهای در عرضه اولیه سهام ذوب آهن و سایر شرکت ها استفاده نمی کند بطوریکه به جز یک مصاحبه معاون سازمان خصوصسازی و مدیرعامل فرابورس در خصوص زمان و درصدد عرضه اولیه سهام ذوب آهن ، هیچ یک از مسئولین سازمان خصوصیسازی به خصوص رئیس همیشه محافظهکار و فراری از رسانههای آن و مدیران ذوب آهن در برابر رسانهها حاضر نشدند و اطلاع رسانی نکردند تا با کمک رسانه های به نوعی بازاریابی کرده باشند. کاری که مدیران برخی شرکت ها و بانک ها به درستی انجام داده و نتیجه آن را هم به وضوح دیدند.
این در حالی است که سازمان خصوصیسازی و حتی ایمیدرو میتوانستند از طریق رایزنی با پیمانکاران متعدد و کارفرمایان ذوب آهن و حتی تعاونی کارکنان شرکتها و سایر نهادهای مالی خصوصاً شرکتهای سرمایهگذاری، فروش ۷ درصدی سهام را به راحتی تضمین کنند. اما از این روش ساده و مؤثر هم استفاده نشد.
*عدم آشنایی مدیران شرکت با مناسبات بازار سرمایه
از طرف دیگر به نظر میرسد مدیران کنونی ذوب آهن برخلاف مدیران قبلی از زوایای پیدا و نهان بازار سرمایه شناخت کافی ندارند چون در غیر این صورت میتوانستند با دیپلماسی و رایزنیهای معمول با سایر بازیگران از یک طرف و انجام مصاحبههای متعدد و مهمتر از همه برگزاری جلسه معارفه ایی مناسب و نه محقر و محدود و حضور در بین فعالان بازار سرمایه از طرف دیگر، اذهان سرمایهگذاران را آماده و به ابهامات پاسخ دهند.
در این میان شاید گفته شود فاصله اندک بین صدور مجوز و زمان عرضه و همچنین مهلت آخرین روز برای عرضه در فرصت ۶ ماهه بین پذیرش و عرضه سهام در بازار سهام مانع از چنین توقع و رفتاری از سوی مدیران ذوب آهن شد اما باید گفت مدیریت هوشمند و توانمند در چنین مواقعی فرصت ظهور دارد و میتواند و باید در این گونه شرایط تصمیمگیری به موقع کرده و نتایج قابل قبولی را حتی در فرصتهای کوتاه به بار بنشاند نه اینکه با گوشه گیری و عدم حضور در بین فعالان ، انتظار خصوصی شدن و فروش راحت سهام را داشته باشد.
علاوه بر این مگر حضور سالجاری ذوب آهن در بازار سهام بهرغم نامشخص بودن زمان عرضه، قطعی نبود، پس چرا مدیران ذوب آهن از گذشته و به مرور اطلاعرسانی نکردند و در فاصله سه روزه بین درج و عرضه اولیه حداقل یک نشست مطبوعاتی با خبرنگاران برگزار نکردند و فقط به برگزاری جلسهای با عدهای خاص از سرمایهگذاران و حداکثر ۳۵ نفر در محیط کارگزاری کرده و به جز دو مدیر سهام و تولید، خبری از حضور معاونین و مدیرعامل ذوب آهن نبود؟
با این وضعیت به نظر میرسد مدیران ارشد این شرکت بحث واگذاری سهام را جدی نگرفته اند تا شان شرکتی با قدمتی ۴۰ ساله و نام آشنا چون ذوب آهن با برگزاری جلسهای محقرانه در محیطی بسته و بدون شفافسازی کامل حفظ نشود.
*وقتی آینده شرکتی زیانده مبهم است
عامل موثر دیگر در عدم فروش سهام این شرکت ناشی از مبهم بودن آینده ارتباط ذوب آهن با صندوق کارکنان، زیان ۱۴۳ ریالی هر سهم و تحقق زیان ۸۲ درصدی در عملکرد ۹ ماهه، زیان انباشته ۶۴۸ میلیارد تومانی، بدهی ارزی ۳۹۹ میلیون یورویی بابت پروژه شهید کاظمی، نامشخص بودن حذف زیان و رسیدن به سود ، عدم پرداخت حداقل سود سالانه و لزوم حضور بلندمدت و نامعلوم سرمایهگذاران جدید است.
با این آمار و ارقام و شفاف نبودن آینده شرکت و مهمتر از همه بیثباتی در تصمیمگیریهای کلان درباره موردی چون صندوق کارکنان فولاد، همگی موجب شدند تا کمتر سهامداری حاضر به خرید ۱۵۱ تومانی هر سهم ذوبآهن شود.
با این اوصاف همین چند عامل برای عرضه ناموفق یک شرکت سودده کافی بود چه برسد به شرکتی مانند ذوبآهن که به رغم همه تواناییها و جایگاهی که دارد، دارای زیان قابل توجه و وضعیت غیرشفاف و آیندهای مبهم است.
*لزوم برطرف شدن نقاط ضعف در عرضه مجدد سهام
بنابراین اگر عزم سازمان خصوصی سازی، مدیران و سهامدار عمده آن یعنی ایمیدرو واقعاً بر واگذاری خرد و بلوک سهام ذوبآهن است، انتظار میرود در صورت تمدید مهلت برای عرضه مجدد ۵۵۰ میلیون و ۷۸۸ هزار سهم از سوی هیئت پذیرش فرابورس، این نقاط ضعف آشکار برطرف شود و مسئولین با اعلام همه نقاط ضعف و قوت و روشن کردن ابهامات ،اقدام به شفافسازی کنند و سازمان خصوصیسازی هم با مدنظر قرار دادن همه جوانب، قیمت معقولی را فروش هر سهم آن تعیین کند.
*چرا گزارش های قیمت گذاری منتشر نمی شود؟
دراین میان یک نکته اساسی و خلاء مهم که قبلاً از سوی برخی مسئولین بازار سرمایه و کارگزاران و رسانه ها مطرح شده بار دیگر نمایان شد و آن لزوم انتشار گزارشهای قیمتگذاری توسط سازمان خصوصیسازی است تا در محیط شفافی چون بورس همگان از نحوه ارزشگذاری و قیمت مدنظر طرف عرضه یعنی سازمان خصوصیسازی و در اصل دولت آگاه شوند و سپس با در نظر داشتن این گزارش و بررسی صورتهای مالی شرکتها در مورد خرید یا عدم خرید سهام تصمیمگیری منطقی کنند نه اینکه در فضایی مبهم و صرفاً با پیروی از احساس و رفتار دیگران سهامی را بخرند یا نخرند.
بنابراین باز هم از سازمان خصوصیسازی انتظار میرود گزارش قیمتگذاری سهام ذوبآهن را برای تنویر افکار عمومی منتشر کند. شاید در این میان حق با سازمان باشد و همگان از چنین شرکتی استقبال مناسبی به عمل آورند. چرا که به نظر نمیرسد چنین گزارشهای محرمانه تلقی شود.