بورس‌نیوز، قدیمی ترین پایگاه خبری بازار سرمایه ایران

      
دوشنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۴:۴۴
کد خبر : ۹۲۵۸۲
مصطفى آیت خرواش
کدامیک قدیمی تر أست آزادی یا دمکراسی ؟ پاسخ به این پرسش ما را وامی دارد تا در دنیای اندیشه وفلسفه و ادبیات وهنر و تاریخ ونیز در دنیای روشنفکری اروپا که آغازگر رشد اندیشه انسانی بود گذر کنیم و سپس در دوران انقلابها که آغازگر دوران پیچیدگی روشنفکری سیاسی و رسیدن به نوگرائی و مدرنیته و دوران پس از آن بود ، گذر نمائیم . اینها دورانهایی بودند که اندیشه انسانی نتایج دهه هایی از آزمونهای نقد ونقد متقابل را درباره آن مورد بررسی قرار می دهد. نتیجه این روند بوجود آمدن آزادی بعنوان یک احساس انسانی و انسانی شدن بشریت و سپس مجموعه ای از ارزشها و سیستم روابط افراد با یکدیگر از یکسو وبا محیط خود از سوی دیگر بوجود آمدند که این روند بسیار دشوار، بیش از چهارده قرن بطول انجامید و طی آن چه بسیار تمدنهایی که بوجود آمدند و ملتهایی که سپس نابود شدند و کشتارهایی که صورت گرفت و امپراتوریهایی که طی دو جنگ جهانی درگیر شدند و بالاخره بصدور بیانیه جهانی حقوق بشر انجامید. 
با آغاز نخستین دهه قرن شانزدهم ، کلیسای المان با سندی روبرو شد که کشیش " مارتین لوتر " آنرا بر دروازه های کلیسا اویزان نمود و خواستار شورش علیه خودکامگی کلیسا و تسلط بر اندیشه وفکر وزندگی وحتى اموال مردم گردید. این یک انقلاب واقعی بود که سرتاسر اروپا را بلرزه در آورد و جنگهای خونینی میان کاتولیکها و پروتستانها براه انداخت و در نتیجه مکتبهای دینی نوینی را بوجود آورد که بنام اصلاحگرایان خوانده شدند . این تحولات بهمراه رویدادهای دیگری ، نخستین ظهور آزادی اندیشه بود که پایه نخستین تشکیل چندین مکتب فلسفی از جمله اجتماعی و عقلانی بود... فیلسوفهای این مکاتب افتخار وضع سنگ زیر بنای نخستین تصورات درباره آزادی را داشتند که در کنار فعالیتهای فلسفی گسترده بوسیله ارسطو و ولتر و کانت و جان استیوارت مل و پس از آن سارتر و البر کامو و تاماس هویس و جان لوک و روسو، نظریه قرارداد اجتماعی را تهیه کردند. مکتبهای ادبی نیز بدور از این روند قرار نداشتند از جمله مکتب رومانتیک ( در قرن هجدهم ) برهبری " ولیام وودسورت " و "سامویل کولوریدج " یک حالت زیبایی از آزادگی را در نوشته های ادبیاتی بوجود آوردند وبا زبان واقعی احساسات یک انسان و وجدان وی را در همسویی کامل با طبیعت بیان داشتند. دوران انقلابها فرا رسید و به انسان اروپایی گوشزد نمود که تغییر وتحول و کنار گذاردن وابستگی ها به گذشته و دین وحکومت که از سوی مکتبهای فلسفی از میان رفته بود به پایان رسیده است ، در حالیکه مکتبهای ادبی وهنر اروپا بدان دعوت کردند . فرانسه دوبار طی یکصد سال با موجهای خونین روبرو گردید و سپس المان و پس از آن انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی بدان دچار شدند تا آنکه ارزشهای آزادی پایه ریزی گردید و رژیمهای غیر نظامی نوینی برپا شدند که جوابگوی اندیشه آزادی از طریق ساختار نظامهایی که در برابر خودکامگی ها از آزادی حمایت می کردند وارد عرصه شدند. 
دوران انقلابها ، نقش برجسته ای در گوناگونی آزادیها داشت بخصوص که ادبیات روشنگرانه ای نیز با آن همسو بود . مهمترین دستاوردها در این دوره کنار گذاردن افکار منفی درباره آزادی و تعصبهای دینی و همچنین آزادی انسان از قید وبندهای کهن اجتماعی و برجسته کردن نقش افراد در جامعه بود. 
از جنبه عربی و اسلامی ، تمدن اسلامی پس از هشت قرن و در دورانهای اولیه خود ، با پیدایش موضوع بیمار گونه تکفیر که همانند دادگاههای تفتیش عقاید اروپایی بود ، فروپاشید ، چون چهارچوب آزادیهای فکری و سیاسی محدود گشته بود و تمدن اسلامی همچنان درگیرآن می باشد. این روند ادامه یافت تا آنکه اعراب بر اثر تحولات سریع جهان بیدار گشتند ، اما گروههایی از تسنن وتشیع همچنان با یکدیگر درگیر هستند و با توجه به اینکه گروهی پایبندی به مسائل برجای مانده از گذشته ها را واجب می دانستند ، خرد اسلامی با بن بست روبرو شد. 
پیامدهای این تحول بصورت دگرگونی در بیشتر جنبه های زندگی پدیدار شد از جمله فقر اجتماعی و اقتصاد نابسامان و نیز استبداد سیاسی ، زمینه پیدایش جنبشهای استعمار گونه را فراهم نمود و اینها سعی کردند ثروت و سرمایه های کشورهای عربی را غارت نموده و بوسیله آن خرابی های جهانی را با آن بازسازی نمایند. اما جنبش روشنفکری عربی و با وجود ضعف جنبه های فرهنگی و فکری ، توانست خود را نمایان سازد و با مطرح کردن دستاوردهای اندیشمندان و ادبا از جمله محمد اقبال ، نجیب محفوظ وعلی وردی ، مالک بن نبی و عبد الرحمن کواکبی و دیگران ، تا اندازه ای واپسگرائی عربی را کاهش دادند. نوشته های اینان بیشتر استبداد وخودکامگی فکری و دینی و سیاسی را مورد نکوهش قرار دادند. 
اکنون وظیفه کشورهای بهار عربی است تا آزادیها را گسترش دهند وتحکیم بخشند و ریشه های فرهنگی و آموزشی و جامعه ای را برای آزادی بیابند چون انسان از تمامی تسلطها آزاد می باشد و اوست که ازادی و مسئولیت خود را به خوبی درک می نماید چون پایه واساس ساختار جامعه بشمار می آید و این خود نیز ضامن تحقق آزادیها و روی کار آمدن دولت حق و قانون می باشد. البته تفاوت بسیاری میان دولت آزادیها و جامعه آزادیها از یکسو ومیان دولت تشکیلات قانون اساسی و نهادهای وابسته که دمکراسی را بعنوان ابزار حکومت منعکس می سازند ، وجود دارد ، بخصوص که روی کار آمدن حکومتها به گونه ای دمکراتیک خود یکی از مشخصات جامعه نوین وپیشرفته می باشد.
دمکراسی دستاورد جامعه مدنی است و روند تشکیلاتی قدرت وحکومت نیست که بر اثر انتخابات و مشارکت احزاب سیاسی و چشم پوشی نهادهای دولتی صورت گرفته باشد. رژیمها و حکومتهای عربی را باید انسانی نمود و آزادیهای از دست رفته را به افراد بازگرداند تا اعتماد واطمینان میان مردم ودولتها بازگردد ، چون آزادی بمعنی تحکیم قدرتهای اشخاص و آزادی انسان از قید وبند جهل و بیماری و وابستگی و رشد سرمایه های انسانی و طبیعی می باشد. همچنین بعنوان روند رشد اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بشمار می آید که خود تنظیم کننده روابط مثبت انسانی است.
ترجمه: محمدماجد نجار
اشتراک گذاری :
ارسال نظر