چطور در صلحی ناپایدار، پرتفوی پایداری بسازیم؟

بورس نیوز:
آیا این آتشبس، آغاز صلحی پایدار بوده یا فقط وقفهای حسابشده پیش از بازگشت جنگ خواهد بود؟
دوازده روز خون و آتش میان ایران و اسرائیل، با اعلام آتشبس از سوی دونالد ترامپ به پایان رسید؛ اما آنچه متوقف شده، صرفاً تبادل آتش است، نه چرخه بیاعتمادی. بازارها، مانند مسافری خسته از راه، لحظهای نفسی تازه کردند، اما نفسها هنوز بوی باروت میدهند. سرمایهگذاران، سیاستمداران، تحلیلگران و حتی افکار عمومی، همگی میدانند که این آرامش، شاید بیش از آنکه ریشه در تفاهم داشته باشد، ریشه در خستگی تاکتیکی طرفین دارد.
در چنین بزنگاهی، یک نگاه سادهانگارانه به آتشبس میتواند مرز میان محافظت از سرمایه و سقوط آزاد باشد. تاریخ نهفقط یادآور خروج بیمقدمه آمریکا از برجام است، بلکه گواهی است بر آتشبسهایی که عمری کوتاهتر از یک بیانیه رسمی داشتهاند. حالا سؤال اینجاست:
آیا باید آتشبس را جدی گرفت، یا دقیقتر بپرسیم، آیا باید آن را باور کرد؟
تجربهای به نام برجام: اعتماد بی جا به غرب، تاوان دارد
اگر حافظه تاریخی ایران زخمی عمیق داشته باشد، بیتردید نامش برجام است. توافقی که با هزار امید و بیم بسته شد، اما هنوز جوهر امضای طرفین خشک نشده بود که باد بیاعتمادی بر کاغذش وزیدن گرفت. ایالات متحده، با یک امضای ساده از سوی رئیسجمهوری که بهدنبال «معامله بزرگتری» بود، از آن خارج شد و نشان داد در نظم جهان امروز، هیچ توافقی تضمین بقا ندارد، حتی اگر با مُهر سازمان ملل باشد.
امروز هم این آتشبس، بیش از آنکه نشانی از تعهد و عقلانیت باشد، یادآور همان «صلحهای بیریشه» است؛ توافقهایی که تا وقتی برای غرب و متحدانش صرفه اقتصادی و سیاسی داشته باشند، پایدارند و وقتی به دردشان نخورد، همانند یک ابزار مصرفشده، کنار گذاشته میشوند. ایران، بهای این خوشباوری را با موج جدید تحریمها، ترور دانشمندان هستهای، خرابکاری در تأسیسات کلیدی و افزایش فشارهای مالی پرداخت کرده است؛ آنهم در حالیکه همچنان در مسیر مذاکره ایستاده بود.
در این میان، نقش اسرائیل را نمیتوان از معادله حذف کرد. از نخستین روزهای مذاکرات هستهای در وین، تلآویو هر آنچه در توان داشت به کار گرفت تا روند گفتوگوها را مختل کند؛ از حمله سایبری به تأسیسات نطنز گرفته تا فشارهای لابیهای سیاسی در کنگره آمریکا برای تحمیل شروط سختگیرانهتر که این اقدامات نهتنها بذر بیاعتمادی را در فضای دیپلماتیک کاشت، بلکه نشان داد دشمنان صلح، در سایه همان توافقهایی پنهان شدهاند که روی کاغذ امضا شدهاند.
به همین دلیل، هرگونه توافق، اعم از آتشبس یا برنامه جامع هستهای، اگر فاقد ضمانتهای اجرایی و حمایت چندجانبه واقعی باشد، بیشتر به تلهای سیاسی میماند تا گامی بهسوی ثبات. سیاست در خاورمیانه، بازی اعتماد نیست؛ بازی توازن قدرت است، و ایران بارها نشان داده که اعتماد بیپشتوانه را با هزینههای گزاف پاسخ گرفته است.
آتشبس فعلی، نتیجه بازدارندگی است، نه تفاهم
در تحلیلی که توسط علی معموری، پژوهشگر ارشد مطالعات خاورمیانه در دانشگاه دیکین استرالیا منتشر شده و در پایگاه تحلیلی The Conversation بازتاب یافته، جنگ دوازدهروزه اخیر میان ایران و اسرائیل نه یک پیروزی نظامی برای هیچیک از طرفین، بلکه نمود کامل بازدارندگی متقابل توصیف شده است.
وی تأکید میکند که اگرچه اسرائیل با حمله به مراکز کلیدی مانند نطنز، فردو و اصفهان و همکاری نظامی با ایالات متحده کوشید ابتکار عمل را در میدان نبرد به دست بگیرد، اما نتوانست برنامههای ایران را بهطور کامل فلج کند یا ساختار سیاسی کشور را دچار تغییر کند. از سوی دیگر، پاسخ ایران نیز با پرتاب صدها موشک، نشان داد که ظرفیت تهاجمی و اراده متقابل برای پاسخگویی، همچنان پابرجاست.
این وضعیت، در چارچوب تئوریهای بازدارندگی در روابط بینالملل، مصداق یک تعادل ناپایدار است؛ یعنی طرفین به این دلیل از ادامه جنگ اجتناب کردهاند که هزینههای احتمالی آن را سنگینتر از منافع پیشبینی کردهاند؛ به تعبیر دقیقتر، آتشبس فعلی نه نتیجه یک گفتوگوی مؤثر و نه حاصل تغییر پارادایم در سیاست منطقهای است، بلکه صرفاً وقفهای در یک بازی پرریسک استراتژیک محسوب میشود. ایران نشان داده که زیر فشار نظامی هم به برنامههای خود پشت نمیکند، و اسرائیل نیز اثبات کرده که تا زمانی که «احساس خطر» کند، از حملات پیشگیرانه ابایی ندارد.
نشریه معتبر اکونومیست نیز در گزارشی تحلیلی، آتشبس اخیر را بیش از آنکه نشانهای از صلح پایدار بداند، بازتابی از تغییرات درونساختاری و شرایط پیچیده حاکم بر فضای تصمیمگیری ایران ارزیابی کرده است.
اکونومیست با اشاره به اینکه «هیچ آتشبسی در خاورمیانه تضمینشده نیست»، معتقد است که برخی جابهجاییهای مدیریتی و تحول در الگوهای فرماندهی ممکن است در آینده سیاستگذاری منطقهای ایران تأثیرگذار باشد. در این گزارش آمده است که چهرههای تازهنفستری در فضای نظامی نقش پررنگتری یافتهاند؛ افرادی که تمایل به بازسازی اقتصادی دارند، اما در مواجهه با مسائل راهبردی، دست به ابتکارهای جدیدتری میزنند.
به باور این نشریه، آتشبس کنونی بیش از آنکه بر پایه تفاهم باشد، حاصل نوعی توازن بازدارندگی است که ممکن است با کوچکترین تنش یا سوءبرداشت، دستخوش تغییر شود. اکونومیست همچنین به این نکته اشاره دارد که ساعاتی پس از اعلام آتشبس، نشانههایی از ادامه تنشها میان ایران و اسرائیل مشاهده شد، که بیثباتی بنیادین چنین توافقهایی را به نمایش میگذارد.
از نگاه این گزارش، دستیابی به صلح و ثبات اقتصادیِ بلندمدت، نیازمند فضای گفتوگو و اعتمادسازی است؛ امری که در شرایط فعلی، همچنان دور از دسترس به نظر میرسد.
بنابراین، این آتشبس را باید در زمره همان آتشبسهای تکنیکی و کوتاهمدت طبقهبندی کرد که ریشهای در مصالحه ندارند، بلکه صرفاً در محاسبه هزینهها و فرصتها تعریف میشوند. توازنی شکننده که با کوچکترین تحریک یا خطای محاسباتی، ممکن است دوباره از هم بپاشد.
به زبان سادهتر آتش بس فعلی از نظر بسیاری از تحلیلگران، موقتی بوده و تا زمانی که تضمین جدی به ایران داده نشود احتمال از سرگیری جنگ مجدد وجود دارد. با این تفاصیل این پرسش مطرح میشود که با توجه به شرایط حاکم ما به عنوان یک سرمایه گذار باید چه تدابیری بیاندیشیم تا از ضررهای احتمالی در آینده جلوگیری کرده و تهدیدات را به فرصتهای ناب تبدیل کنیم؟
سرمایهگذار، باید گوشبهزنگ باشد
بازارها به آتشبسها معمولاً با نفس راحت و رشد کوتاهمدت واکنش نشان میدهند؛ اما تاریخ بارها نشان داده که این آرامشها، دوام چندانی ندارند. از آتشبسهای مکرر در غزه و لبنان گرفته تا صلح نیمبند آمریکا و طالبان، همگی به نوعی تجربههای کوتاهمدت و شکنندهاند که گاه تنها چند هفته دوام آوردهاند.
سرمایهگذار حرفهای میداند که خبر صلح، همیشه خبر خوب نیست؛ گاهی صرفاً فرصتی است برای تجدید قوا، نه برای بازگشت ثبات؛ بنابراین اگر نمیخواهیم سرمایهمان قربانی توهم آرامش شود، باید با نگاه واقعگرایانه، به جای خوشبینی هیجانی، دنبال سناریوهای محتملتر باشیم.
سرمایهگذاری روی خط بحران؛ کدام راه باثباتتر است؟
در شرایطی که صلح همچون حبابی ناپایدار در فضای پرتنش منطقهای معلق است، اصل اول سرمایهگذاری، نه جسارت، بلکه بقاست؛ اتفاقات ۱۲ روز گذشته بار دیگر نشان داد که بازار سهامدر ایران، در مواجهه با ریسکهای ژئوپلیتیک، فاقد عمق، حمایت و ثبات لازم برای بازیگران خرد است.
در چنین فضایی، پیشنهاد محوری، سنگینی وزنه پرتفوی بهسمت طلا و ارز است؛ آن هم نه در قالب ابزارهای مالی، بلکه تا حد امکان بهصورت فیزیکی و قابل دسترسکه قدرت نقدشوندگی بالایی داشته باشد. طلا، بهعنوان دارایی جهانی و بیطرف، در بحرانها نهتنها حفظ ارزش میکند، بلکه گاهی آخرین خط دفاعی سرمایهگذار است. ارز نیز، اگرچه پرنوسان است، اما در روزهایی که ریال دچار افت سریع میشود، نقش ضربهگیر تورم و شوکهای سیاسی را بازی میکند.
اگر کسی همچنان تمایل به باقی ماندن در بورس دارد، باید نگاه کوتاهمدت را کنار بگذارد و تنها به سراغ صندوقهای مختلط با نقدشوندگی بالا برود؛ صندوقهایی که هم قابلیت خروج سریع دارند و هم نوسانات مستقیم سهام را تعدیل میکنند.
بورس نیوز به عنوان رسانه تخصصی بازار سرمایه خود را مسئول میداند در قبال مخاطبین خود با توجه به فعالیت گسترده در حوزه بازار سرمایه ولی با توجه به شرایط به وجود آمده اصلا توصیه به سرمایه گذاری در بازار سهام به صورت مستقیم نمیکند علی الخصوص صنایع استراتژیکی همچون: تولید کنندگان محصولات شیمیایی، پالایشی ها، بانکیها و در نهایت حمل و نقلیها که با توجه به شرایط حاکم در ۱۲ روز گذشته آسیب پذیری این صنایع به وضوح دیده شد.
بر اساس الویت سبد پیشنهادی متشکل از داراییهای زیر از بالا به پایین به ترتیب مرتب شدهاند:
در نهایت، آنچه حیاتی است، تنوعسازی هوشمندانه است با محوریت طلا و ارز اگر آتشبس، تنها یک وقفه باشد و نه یک صلح واقعی، سرمایهگذارانی که با واقعبینی، وزن پرتفویشان را بهدرستی تنظیم کردهاند، کمتر غافلگیر خواهند شد. در روزگار ریسکهای تو در تو، محافظهکاری نهتنها ضعف نیست، بلکه یک استراتژی بقاست.