بورس‌نیوز(بورس‌خبر)، قدیمی ترین پایگاه خبری بازار سرمایه ایران

      
شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۴
لرزش بازار و پناهگاه حقوقی ها؛

نجات‌یافتگان بازار؛ روایت حقوقی‌ها از بقا در بحران

نجات‌یافتگان بازار؛ روایت حقوقی‌ها از بقا در بحران
در میانه یکی از پرتلاطم‌ترین دوره‌های بازار سرمایه، جایی که نرخ بهره بالا، تنش‌های ژئوپلیتیکی و تهدید مکانیسم ماشه اعتماد عمومی را به حداقل رسانده، این پرسش مطرح است که نهاد‌های حقوقی و سبدگردان‌ها چگونه دوام می‌آورند؟ در این گزارش، با محمدرضا بیک‌وردی، کارشناس تحلیل شرکت مشاور سرمایه گذاری هدف حافظ، به گفت‌و‌گو نشستیم تا از استراتژی‌ها، ملاحظات و تاکتیک‌های نهاد‌های مالی در مواجهه با بحران‌های اقتصادی و سیاسی پرده برداریم؛ روایتی از بقا در بازاری که بسیاری از سرمایه‌گذارانش، دیگر به بازگشت امیدی ندارند.
کد خبر : ۲۹۷۶۰۲
نویسنده :
علیرضا مبصر

بورس نیوز: 

چطور حقوقی‌ها در این بازار بی‌اعتماد دوام آورده‌اند در بازاری که هر روز به‌جای افق روشن، ابهام نمایان می‌شود، نهاد‌های سرمایه‌گذاری چگونه هنوز در زمین مانده‌اند و پا پس نکشیده‌اند؟

 اینها پرسشی‌ است که ذهن بسیاری از معامله‌گران خُرد را مشغول کرده، آنهایی که با اولین موج خبر بد، یا از بازار فرار می‌کنند یا در صف‌های فروش اسیر می‌مانند.
امروز دیگر فقط نوسان قیمت‌ها نیست که بازار را می‌لرزاند؛ بلکه سه عامل کلان، به‌مثابه طوفانی پی‌درپی، امنیت ذهنی سرمایه‌گذاران را درهم شکسته‌اند: نخست، نرخ بهره بالا که عملاً سرمایه را از ریسک دور و به سمت پناهگاه‌های کم‌درآمد، اما امن هدایت کرده؛ دوم، ریسک‌های ژئوپلیتیک که با شعله‌ور شدن دوباره آتش درگیری میان ایران و اسرائیل، به دغدغه هر روزه معامله گران بورس تهران تبدیل شده است؛ سوم، احیای تهدید مکانیسم ماشه که همچون شمشیری بالای سر اقتصاد ایران آویزان است و اعتماد به آینده را تحلیل می‌برد.

در چنین فضایی، بازار سرمایه دیگر صرفاً عرصه معامله نیست؛ میدان نبردی‌ست میان امید و ترس. محافظه‌کاری بر رفتار‌ها سایه انداخته، ریسک‌پذیری تحلیل رفته، و سرمایه‌ها بیش از آنکه به سود فکر کنند، در اندیشه‌ی بقا مانده‌اند. اما در این آشفته‌بازار، نهاد‌های مالی چگونه تصمیم می‌گیرند؟ آیا آنها نیز با موج‌های ترس پیش می‌روند یا راهی برای مهار طوفان یافته‌اند؟

مقاله پیش رو، پاسخی است تحلیلی به این پرسش‌ها؛ با تکیه بر دیدگاه یکی از تحلیلگران فعال بازار که در دل بحران‌ها، نبض رفتار نهاد‌های بزرگ را لمس کرده است که در ادامه پاسخ می‌دهد...


بازار پس از جنگ؛ ترس از سیاست‌گذار بیشتر از دشمن؟!


«جنگ ۲۱ روزه اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی چه نوع آسیب‌هایی به بازار سرمایه وارد کرده؟ آیا این آسیب‌ها زودگذرند یا پایدارتر از آن چیزی هستند که فکر می‌کنیم؟

این یکی از کلیدی‌ترین پرسش‌هایی‌ست که در گفت‌و‌گو با محمدرضا بیک‌وردی، تحلیلگر بازار سرمایه، مطرح شده است؛ پاسخ او، برخلاف آنچه معمولاً از زبان مدیران رسمی بازار شنیده‌ایم، صریح و هشدارآمیز است.

به گفته بیک‌وردی، این جنگ به‌عنوان یکی از غیرمنتظره‌ترین سناریو‌های ذهنی برای فعالان بازار، ضربه‌ای جدی نه‌فقط از حیث ریسک ژئوپلیتیک، بلکه از منظر روانی به بورس وارد کرده است. او می‌گوید:

«شدت، گستردگی و عمق اثرگذاری این جنگ بی‌سابقه بود. بازار سرمایه پیش‌تر هم شوک‌های بیرونی را تجربه کرده بود، اما این بار، مسئله فقط ریسک خارجی نبود؛ ضعف مدیریت بحران و نبود آمادگی نهاد‌های ناظر نیز خودنمایی کرد.»

وی به صراحت اشاره می‌کند که در جریان بازگشایی مجدد بازار، شاهد تصمیم‌سازی‌های شتاب‌زده، خبر‌درمانی، و نبود نقدشوندگی واقعی در بسیاری از نماد‌ها بودیم؛ رویکرد‌هایی که به‌جای ترمیم اعتماد، آن را فرسوده‌تر کردند. بنابراین، از نگاه بیک‌وردی، تنها بخشی از این آسیب‌ها موقتی است. آنچه ماندگارتر است، همان چیزی‌ است که در تحلیل نهایی بازار باید جدی‌تر گرفته شود: بی‌اعتمادی پایدار به سازوکار سیاست‌گذاری.

در واقع، بازار سرمایه بیش از آنکه از توپ و تانک دشمن بترسد، از بی‌ثباتی تصمیم‌گیری در داخل می‌هراسد. سرمایه‌گذاران می‌دانند با دشمن خارجی می‌توان سناریو نوشت و پوشش ریسک طراحی کرد؛ اما وقتی دستورالعمل‌های داخلی، دقیقه‌نودی، متناقض یا شتاب‌زده باشند، هیچ تحلیلی یارای پیش‌بینی ندارد.

بورس، در روز‌های پس از جنگ، میدان نبرد تازه‌ای را تجربه کرد: نه بین خریدار و فروشنده، بلکه میان عقلانیت و هیجان، و البته، میان امید به اصلاح و تجربه‌ی تلخ دخالت‌های بی‌ثمر. در این میدان، بازیگران حقیقی با تردید قدم برمی‌داشتند و حقوقی‌ها، با دست‌هایی بسته، نقش تثبیت‌کننده‌ای را ایفا می‌کردند.

آنچه از دل این بحران بیرون آمد، تنها آمار افت شاخص نبود؛ بلکه بازخوانی دوباره‌ای بود از جایگاه نهاد ناظر؛ آیا سازمان بورس صرفاً ناظری خنثی است؟ یا بازیگری مداخله‌گر که گاه، خود به عاملی برای تشدید ترس بازار بدل می‌شود؟

پاسخ روشن است: اگر سیاست‌گذار خود عامل بی‌اعتمادی شود، دیگر نیازی به تهدید خارجی نیست. بازار، با سایه بی‌تصمیمی، فرو می‌پاشد؛ بی‌آنکه حتی یک گلوله شلیک شده باشد.

 

استراتژی سبدگردان‌ها؛ تطبیق یا فرار؟


در میانه بازار پرتلاطم این روزها، این پرسش مطرح است که نهاد‌های بزرگ سرمایه‌گذاری چگونه با موج بی‌اعتمادی و شوک‌های سیاسی-اقتصادی برخورد می‌کنند؟ آیا آنها نیز مثل بسیاری از سرمایه‌گذاران حقیقی، در نقش تماشاچی ظاهر شده‌اند یا با استراتژی‌های جدید، به تطبیق با شرایط پرداخته‌اند؟

تحلیلگر بازار سرمایه معتقد است نهاد‌های مالی بزرگ همچنان با دید بلندمدت و ساختارمند به تحولات نگاه می‌کنند. او در پاسخ به این پرسش که «رویکرد نهاد‌های بزرگ سرمایه‌گذاری در مواجهه با نااطمینانی‌های ژئوپلیتیکی چگونه است؟» چنین می‌گوید:

«نهاد‌های مالی همواره در حال پایش پیوسته تحولات اقتصاد داخلی و جهانی هستند. در مواجهه با نااطمینانی‌های ژئوپلیتیکی، آنها معمولاً به‌جای تصمیم‌گیری‌های هیجانی، با تنوع‌بخشی به پرتفوی خود در سطح کلاس‌های دارایی مختلف مانند طلا، اوراق، ارز و سهام، تلاش می‌کنند اثر ریسک‌های سیستمی را کاهش دهند.»

در واقع، این نهاد‌ها به جای تمرکز یک‌سویه بر بازار سهام که در حال حاضر از لحاظ نقدشوندگی و اعتماد در وضعیت بحرانی قرار دارد به سمت دارایی‌هایی با پناهگاه ریسک (Safe Haven) گرایش پیدا کرده‌اند. طلا، اوراق درآمد ثابت، و حتی ارز، حالا جایگاه مهم‌تری در پرتفوی‌های بزرگ پیدا کرده‌اند؛ و این تنوع، صرفاً حاصل یک تصمیم هیجانی نیست، بلکه برآمده از تحلیل‌های عمیق سناریو‌محور است.

وی اشاره می‌کند که در استراتژی‌های نهاد‌های مالی، تحلیل زنجیره ارزش شرکت‌ها نیز جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده است؛ چراکه در شرایط تحریم، رکود یا تورم بالا، فقط شرکت‌هایی تاب‌آوری دارند که زنجیره تأمین‌شان انعطاف‌پذیر و مقاوم باشد.

با این حال، همین تلاش برای تنوع‌بخشی به سبد سرمایه‌گذاری، گاه با قوانین محدودکننده نهاد‌های ناظر مواجه می‌شود. چارچوب‌های سخت‌گیرانه سازمان بورس در خصوص مجوز خرید دارایی‌های غیرسهامی، عملاً سبدگردان‌ها را در موقعیتی قرار می‌دهد که ناچارند در بازاری ناپایدار، با ابزار‌هایی محدود بازی کنند؛ گویی قرار است در طوفان، تنها با یک پارو، قایق را نجات دهند.

در چنین فضایی، «فرار» گزینه نهاد‌های حرفه‌ای نیست؛ بلکه آنها، با استفاده از ابزار‌های تحلیلی، داده‌محور، و بازطراحی پرتفوی، سعی دارند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند. البته تطبیقی که همواره با چالش «نظارت بدون انعطاف» در تعارض است.

شاید بتوان گفت که بازی نهاد‌های بزرگ در این بازار، نه شبیه یک معامله‌گر روزانه، بلکه بیشتر شبیه یک خلبان در مه است؛ آنها همه سناریو‌ها را بررسی می‌کنند، مسیر را با تجهیزات پیشرفته رصد می‌کنند، اما اگر برج مراقبت اجازه فرود ندهد، خطر سقوط همچنان پابرجاست.

 

پناهگاه ریسک (Safe Haven) به دارایی‌هایی اطلاق می‌شود که در شرایط بحرانی یا ناپایدار اقتصادی و سیاسی نظیر جنگ، رکود اقتصادی یا نوسانات شدید بازار‌های مالی به‌عنوان گزینه‌ای امن برای حفظ ارزش سرمایه مورد توجه سرمایه‌گذاران قرار می‌گیرند. این دارایی‌ها معمولاً از نوسان‌پذیری پایین‌تر و ثبات نسبی برخوردارند و در زمان افزایش ریسک سیستماتیک، تقاضا برای آنها افزایش می‌یابد. نمونه‌های متداول پناهگاه‌های ریسک شامل طلا، ارز‌هایی مانند دلار آمریکا یا ین ژاپن، و برخی اوراق بدهی دولتی با اعتبار بالا هستند.

تحلیل بنیادی در دوران هیجان؛ آیا هنوز راهنماست؟


وقتی بازار به تسخیر ترس و هیجان درمی‌آید، نقش تحلیل چگونه بازتعریف می‌شود؟ آیا در میانه صف‌های فروش و خبر‌های اضطراب‌آور، جایی برای محاسبه ارزش ذاتی و تحلیل صورت‌های مالی باقی می‌ماند؟ یا بازار، صرفاً بر مدار احساسات می‌چرخد و عقلانیت به حاشیه رانده می‌شود؟

 بیک‌وردی، در پاسخ به پرسشی درباره وزن تحلیل‌های رفتاری و بنیادی در این مقطع، بر یک نکته مهم تأکید می‌کند:

«تحلیل، فرایندی چندبعدی است و محدود به یک روش خاص نیست. در نهاد‌های سرمایه‌گذاری، تصمیم‌گیری معمولاً با تکیه بر تحلیل بنیادی صورت می‌گیرد و ابزار‌های تکنیکال یا رفتاری بیشتر به عنوان مکمل استفاده می‌شوند.»

به بیان دیگر، اگرچه در شرایط ناپایدار فعلی، تحلیل رفتاری به‌ویژه برای سنجش احساسات جمعی، موج‌های هیجانی، و شناسایی نقاط واگرایی بین رفتار و ارزش اهمیت بیشتری یافته، اما این ابزار همچنان نقش مکمل را ایفا می‌کند، نه محور تصمیم.

تحلیلگر بازار سرمایه بر این نکته نیز پافشاری دارد که تحلیل بنیادی، با وجود فشار‌های محیطی و تغییرات مکرر، همچنان ستون فقرات تصمیم‌گیری در نهاد‌های حرفه‌ای است. آنچه تغییر کرده، صرفاً میزان حساسیت تحلیلگران به مؤلفه‌های روانی بازار است، نه اصل ماجرا.

با این حال، در بازار امروز که گاه در عرض چند ساعت، یک خبر می‌تواند روند قیمتی سهمی را واژگون کند، تحلیل بنیادی برای معامله‌گران خُرد، بیش از همیشه نیازمند تجربه، صبر و دسترسی اطلاعاتی حرفه‌ای است؛ سه مؤلفه‌ای که کمتر در اختیار سرمایه‌گذاران فردی قرار دارد.

به عقیده وی در چنین شرایطی، شاید بتوان گفت تحلیل بنیادی همچون قطب‌نمایی است که مسیر را نشان می‌دهد، اما در طوفان، تنها با قطب‌نما نمی‌توان به مقصد رسید. باید کشتی، بادبان و ناخدایی هم باشد که بداند در کدام جهت حرکت کند. این‌جا همان جایی‌ست که تفاوت میان حرفه‌ای‌ها و آماتورها، میان استراتژی و شانس، خود را عیان می‌کند.


نقشه بقا در طوفان از منظر کارشناسان


در بازاری که نااطمینانی از سقف می‌چکد و اعتماد کف بازار را ترک کرده، سرمایه‌گذاران خُرد بیشتر از همیشه به یک نقشه راه نیاز دارند؛ نقشه‌ای که نه وعده سود سریع بدهد، نه توصیه به هیجان، بلکه نسخه‌ای برای زنده ماندن در طوفان باشد.

 بیک‌وردی، در پاسخ به این پرسش که «اگر بخواهید به سرمایه‌گذاران خُرد یک توصیه کلان بدهید، در شرایط فعلی مهم‌ترین نکته‌ای که باید رعایت کنند چیست؟» چنین پاسخ می‌دهد:

«تنوع‌سازی را جدی بگیرید. وزن سهام در پرتفوی شما در شرایط فعلی نباید بیش از ۳۰ درصد باشد، به‌ویژه اگر دانش تحلیلی یا دسترسی به اطلاعات حرفه‌ای ندارید توصیه به حضور در صندوق‌های سرمایه‌گذاری می‌شود. بخشی از نقدینگی را در حساب‌های بانکی یا ابزار‌های با نقدشوندگی بالا نگه دارید. سرمایه‌گذاری در طلا، هم به صورت فیزیکی و هم از طریق صندوق‌های مبتنی بر طلا، می‌تواند در شرایط بی‌ثباتی پوشش مناسبی برای ریسک باشد.»

این توصیه‌ها، به ظاهر ساده‌اند، اما در دل خود یک تجربه زیسته عمیق را حمل می‌کنند. وی، برخلاف بسیاری از کارشناسانی که در بحران‌ها نیز «خرید» را تبلیغ می‌کنند، بر پرهیز از یک‌دستی پرتفو تأکید می‌کند. از نگاه او، در این مقطع خاص، مدیریت نقدینگی و استمرار در کسب بازدهی‌های هرچند کوچک از کسب بازدهی مهم‌تر است و سرمایه‌گذاری غیرمستقیم از طریق صندوق‌های مشترک یا طلا از حضور مستقیم و هیجانی در بازار به‌مراتب عقلانی‌تر است.

این توصیه‌ها البته فقط درباره چیدمان عددی پرتفوی نیستند، بلکه درباره یک ذهنیت بقا هستند؛ ذهنیتی که می‌گوید سرمایه‌گذاری در بازار سرمایه، دویدن در ماراتن است، نه پرش ناگهانی از پرتگاه؛ و در نهایت، وقتی از بیک‌وردی خواسته شد تنها در یک جمله توصیه‌ای به معامله‌گران خسته و اسیر زیان بکند، پاسخ او نه شعاری بود و نه پر زرق‌وبرق؛

«گاهی خروج با زیان، آغاز فرصت‌های بهتر است؛ اگر به سهمی ایمان ندارید، بفروشید تا در زمان مناسب با ذهن آزادتر بازگردید.»

 

برای مشاهده متن مصاحبه محمدرضا بیک‌وردی، کارشناس تحلیل شرکت مشاور سرمایه گذاری هدف حافظ اینجا را کلیک کنید.

اشتراک گذاری :
گزارش خطا
اخبار مرتبط
ارسال نظر